🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 💕 آرزو 💕

(ثبت: 261267) تیر 13, 1402 
💕 آرزو 💕

 

کاش می شد با دل و با عقل خود بیگانه بودم
قید هستی می زدم ، دیوانه ی دیوانه بودم

در طواف شمع رخسار یکی از لاله رویان
روز و شب می گشتم و می سوختم؛پروانه بودم

می گسستم رشته ی پیمان خود را با حقیقت
همچو مستان بی سروپا بر سر پیمانه بودم

در خراب آباد این قصر مقرنس سیرم از جان
کاش بودم جغد و ساکن گوشه ی ویرانه بودم

از محبت مانده نامی بین مردم همچو عنقا
زین جماعت کاش می شد فارغ و بیگانه بودم

عشق می دارد مرا بر پا در این زندان هستی
ورنه فرقی نیست این جا بین بودم با نبودم.

 

 

 

نقدها
  1. * نگاهی به «تقویم تاریخ» ……………

    *چهارشنبه 14 تیر 1402 شمسی – 5 جولای 2023 میلادی مصادف است با:

    * روز قلم

    *درگذشت «آیت الله محمدتقی نجفی اصفهانی» فقیه و عالم برجسته ی مجاهد (1293.ش)

    *تولد «استاد صادق چوبک» داستان نویس بزرگ معاصر (1295.ش)

    *افتتاح اولین خط اتوبوسرانی شرکت واحد تهران (1335.ش)

    *تولد «محمدمهدی واعظی» معروف به «دکتر محمداصفهانی» خواننده ی برجسته ی موسیقی اصیل ایرانی (1345.ش)

    *درگذشت «استاد میرزاطاهرخوشنویس تبریزی» خطاط برجسته ی معاصر (1355.ش)

    *ربوده شدن دیپلماتهای ایرانی(حاج احمد متوسلیان – سیدمحس موسوی – تقی رستگارمقدم – کاظم اخوان) در لبنان توسط صهیونیستها (1361.ش)

    *تولد «حامدکمیلی» هنرپیشه ی موفق تئاتر – سینما و تلویزیون (1361.ش)

    *درگذشت «استادمجیدمحسنی» هنرپیشه ی برجسته و پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران (1369.ش)

    *درگذشت «دکترکریم سنجابی» سیاستمدار و رجل سیاسی برجسته و وزیر امورخارجه ی دولت موقت پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1374.ش)

    *درگذشت «استاد اورنگ خضرائی*» غزلسرای برجسته ی معاصر (1378.ش)

    *درگذشت «مهرانگیز منوچهریان» حقوقدان و سیاستمداربرجسته – موسیقیدان مسلط (1379.ش)

    *درگذشت «جمشیدمهرداد» هنرپیشه ی فیلمهای فارسی (1381.ش)

    *تولد «تاسی توس» نویسنده ی بزرگ روم باستان (50.م)

    *درگذشت «ژوزف نییس» مخترع فرانسوی دوربین عکاسی (1833.م)

    *تولد «ژان کوکتو» شاعر – نویسنده و نقاش برجسته و شهیر فرانسوی (1889.م)

    *تولد «استاد راغب مصطفی غلوش» قاری برجسته ی مصری قرآن مجید (1938.م)

    *درگذشت «توفیق زیّاد» شاعر – نویسنده و سیاستمدار برجسته ی فلسطینی (1994.م).

    >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

    * دو غزل و دو رباعی از شاعر فقید «استاد اورنگ خضرایی» :

    آه ببین چه می کند با من خسته جامها
    شعله به هستی ام کشد آتش صبح و شامها

    من غم تو نهفته ام ، با همه نیز گفته ام
    وه که طلب نمی کنم شادی شــــادکامها

    گر که تو ماه نو شوی بر سر آسمان روی
    من همه تن نگه شوم برشده روی بامهـا

    مست و خراب اگرروی سوی سراب اگرروی
    هر طرفی روی روم بر سر خسته گامها

    بادۀ سرخ درکشم شعله به خشک وترکشم
    تا که رهـــــا کند مرا غصه ی ننگ و نامها

    بر سر شعله های تب ماندم و گرم سوختم
    بس که شنید طعنه جان بی گه و گه ز خامها.

    🕊🕊🕊

    بردیم هزار بار غم دم نزدیم
    گامی به هوای عشق بی غم نزدیم

    این گونه گذشت روز ما اما شب
    تا صبح نشسته پلک بر هم نزدیم.

    💕💕💕
    برخیز و بزن شعله بر این غمکده برخیز
    وانگه غم و با شادی هر لحظه درآمیز

    تا چند کشیدن به بر این بار گران را؟
    برخیز و می ناب به پیمانه ی من ریز

    صد ولوله از عشق بکردند حـــــریفان
    باید که برآریم یکی ولوله مــــــا نیز

    تا بشکند این ظلمت سنگین توان سوز
    از عشق چراغی کن و بر بام شب آویز

    ای در شب دیرینه ی جانم نفس صبــح
    می خواهمت از جان و ندارم سر پرهیز

    فرهاد در این خاک سیه غرق به خون خفت
    وانگاه نپایید بسی عشرت پــــــرویـــــز

    ❤️❤️❤️
    مسپار عنان بر غم ایام و میندیــش
    نه خنده ی گل ماند و نه گریه ی پائیــز.

    خاموشم و با من آن شکایت باقی ست
    آن قصه ی تلخ بــــــی نهایت باقی ست

    بازآی و ببار بر من ای عشق عـــــزیز
    در ابرت اگـــــر نم هدایت باقی ست.

    💕💕💕💕💕💕💕💕

  2. * دوران طلایی زندگی ادبی من ………………

    در دو دهه ی شصت و هفتاد (دوران طلایی فعالیت خبرنگاری ام) با بسیاری از بزرگان محشور بودم…..لطفآ بخوانید :

    امروزدربخشی ازکتاب خاطراتم ـ که بالغ بر 2000 صفحۀ آچار خواهد شد ـ به بخش «کاشانِ مسقط الرأس» مطالبی افزودم.کتاب خاطرات من درنوع خود کم نظیر خواهد بود.این کتاب حاوی بیش از چهل سال خاطرات نویسنده با بزرگان شعر و ادب و هنر و سیاست و دین است.من خاطراتی دارم از «دکتر مظفر بقایی» سیاستمدار برجستۀ دوسه دهه پس از دهۀبیست….«بقایی» لیدر حزب جنجال آفرین «زحمتکشان» که دنیایی حرف خوب و بد پشت سر اوست در سالهای پیری نزدیک دروازه شمیران سکونت داشت.من عصرها از روزنامۀ اطلاعات که بیرون می آمدم پیاده ازخیابان اکباتان به بهارستان می رفتم وازآنجا راهی دروازه شمیران و خیابان فخرآباد می شدم.در جنب فخرآباد خیابان خورشیدقرارداشت و درجنب خورشیدخیابان زرّین نعل واقع بودکه در آن خیابان،استاد بزرگ امیری فیروزکوهی منزل داشت.درخیابان خورشید ،دوست پیرسال امابسیارزنده دلم استاد مصطفی قاضی نظام شاعربی ادعا منزل و مغازۀ لوازم التحریرفروشی داشت که درآن عتیقه جات هم خریدوفروش می شد.عصرها درمغازۀ کوچک امامعطّر و باصفای قاضی من و او و مجید شفق ـ شاعر و خواهرزادۀمهدی سهیلی ـ انجمن ادبی دائر می کردیم.در آن انجمن خودمانی گهگاه کسانی چون :سهیل محمودی ـ گویافیروزکوهی و وفایی قمی شاعر ـ پدر شهرام وفایی ترانه سرا ـ هم حضور می یافتند….. ایضآ خاطراتی دارم ازکسانی چون : استاد سید محمد محیط طباطبایی ـ استاد امیری فیروز کوهی ـ بانو ملوک ضرّابی ـ استاد بزرگ علوی ـ پروفسور احسان نراقی ـ آیت الله العظمی سید احمد خوانساری ـ آیت الله بهاءالدینی ـ علامه ی طباطبایی ـ رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای ـ امین الله رشیدی خواننده ـ هما میرافشار ـ ر.اعتمادی ـ استاد حسین منزوی ـ استاد ذبیح الله منصوری ـ تقی ظهوری ….و دهها و دهها هنرمند و شاعر و نویسنده و فعال سیاسی و اجتماعی و مذهبی و سینمایی و…در نگارش خاطراتم بی پروا و بی رودربایستی عمل کرده ام و حقایق و واقعیات را فدای مصلحت اندیشی نکرده ام…

    💔 پاداش اشاره به حشو در شعر حافظ….💔

    ✏️ به یاد دارم در یکی از روزهای دی ماه دهه ی شصت برای دیدن استادان اوستا ـ مشفق ـ گلشن کردستانی ـ صفالاهوتی و …به شورای شعر وزارت ارشاد رفته بودم.
    در بحثی که راجع به حشو ملیح و حشو قبیح در شعر در گرفت من اشاره به یک بیت معروف حافظ کردم:

    دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را
    دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

    بعد روبه استاد فقید اوستا پرسیدم:
    حضرت استاد! آیا «راز پنهان» در مصراع دوم شعر حافظ از مصادیق بارز حشو نیست؟ مسلمآ هیچ رازی عیان نیست که اگر باشد دیگر راز به آن اطلاق نمی شود.
    هنوز استاد اوستا لب از لب باز نکرده بود که مرحوم صفا لاهوتی از آبدارخانه مرا با صدای بلند فرا خواند و با لهجه ی غلیظ کاشی گفت:
    ـ عباس! یالّا بی ایجا ببینم!
    استاد اوستا لب به خنده گشود و به من گفت:بروید ببینید حسین چه دردیش است!
    لدی الورود به آبدارخانه مرحوم لاهوتی (که بسیار به او ارادت داشتم و مرا مثل فرزند خود دوست می داشت و نسبت فامیلی نیز باهم داشتیم و بدین خاطر همیشه هوایم را داشت) دوسه فحش چارواداری نثارم کرد و گفت:
    ـ هَه ای کارارو می کنی که همه جا چو افتیدَه که خوش عمله دوس دارَه به عالم و آدم اشکال بگیرَه.تو چَکار داری که حافظ فلوفلو شده تو شعرش حشو دارَه یا ندارَه؟ اومد ِی مارو ببینی قِدِمت رو تخم چَشم فلونی (نام یکی از استادان عضو شورای شعر را که او نیزمرحوم شده است و همیشه بینشان شکرآب بود برد)…چایدو بخور ، شِرّ و ورّیَم اِگه گُفدِی بخون و برو…..
    خلاصه ی کلام ، مرحوم لاهوتی آن روز سرد دی ماهی چنان حالم را گرفت و نوکم را چید که مرغ نطقم برای مدتها لال ماند!

  3. 💕 ایستگاه خاطرات عزیز…..💕 …………

    🥀 استاد علی اصغر اقتداری (حرمان سبزواری) 🥀…….

    هنوز هم باورش برایم سخت و دردناک است….باور این که دوست و استادی نجیب و عزیز از پیشمان رفته باشد…..
    در ایستگاه خاطرات عزیز ایستاده ام و سه سال پیش را به یاد می آورم با متن کوتاه زیر:
    « دوم اردیبهشت سالروز تولد فرخنده ی استاد حاج علی اصغر اقتداری شاعر و ادیب برجسته ی معاصر است:

    متولّد چو «اقتـــــداری» شد
    نفس بـادهـا بهــــــــاری شد

    بـاغ شعـر و ادب از آمدنش
    صاحب بهترین قنـاری شد.
    *
    استاد در دوم اردیبهشت 1335خورشیدی دیده به جهان گشود. و 30 آبان 1399 خورشیدی کرونا او را در شصت وچهار سالگی با خود برد….نام و یادش را با درج چارپاره و غزلی دلنشین و فاخر از استاد اقتداری گرامی می داریم:

    باز فروردین رسید وخواب دشت
    با حضور سبزه معنا می شود
    بر فراز تپه های رنگ رنگ
    دسته دسته لاله پیدا می شود

    باز با دست نسیم از شاخه ها
    میچکدروی زمین گنجشک وسار
    عطرآرامش به هر جا می رسد
    از گل زیبا و صدرنگ بهار

    چشم نوشین وزلال چشمه ها
    بر نگاه تشنگان وا می شود
    پرچم سبز علف قد می کشد
    رقص سبز سبزه برپا می شود

    دختر بادام از جنس حریر
    چادری خوشرنگ بر سر می کند
    ارغوان ازشوق ، شعر تازه ای
    می سراید …باغ از بر می کند

    می وزد از کوچه باغ یاس ها
    عطر آواز قناری های مست
    آتش گل تا فروزان می شود
    هرچه بلبل می شود آتش پرست

    باغ را قمری قرق کرده ست وکبک
    می خرامددر میان دره ها
    مردچوپان مست از جام بهار
    می زند نِی در میان بره ها

    پونه وآویشن وریحان ویاس
    شعر باران را تلاوت می کنند
    ٱهوان با چشم های پاک خود
    سبزه زاران را تلاوت می کنند

    اشک شوق ابر می بارد به دشت
    سبزه ها غرق نوازش می شوند
    آبشار آهنگ وحدت می زند
    بوته ها دست نیایش می شوند

    ای نگاهت ائتلاف نور و آب
    در طلوع دلکش اردیبهشت
    ای که شعر چشم هایت را خدا
    درردیف چشم آهوها نوشت

    روشنم کن با صدای گرم خود
    تا بباری بر وجود من قرار
    بانگاه سبز خود بر من بتاب
    تا شود سرریز از جانم بهار.

    * عاشق ….

    خدا همین که تورا آفرید عاشق شد
    وبعد روی تورا هرکه دید عاشق شد

    قلم دوید که شرح تورا رقم بزند
    نشست وناز تورا تا کشید عاشق شد

    غزل که از تو گرفته ست رنگ وبویش را
    به هرکه در سر راهش وزید، عاشق شد

    تو سیب باغ بهشتی که آدم از حوا
    گرفت وتا کمی از آن چشید عاشق شد

    بهار شعر بلندزمان که وصف تورا
    شنید از نفس سبز بید عاشق شد

    نسیم صبح معطر شد از نفس هایت
    غزال در چمنت تا چمید عاشق شد

    همین که لاله تورا دید سرخ شد از شرم
    خبر به گوش شقایق رسید عاشق شد

    رسیددختر انگور، ناز پوش اما
    شراب حسن تورا سرکشید ،عاشق شد

    قسم به این همه خوبی قسم به این همه ناز
    خدا همین که تورا آفرید عاشق شد.

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    • طارق خراسانی

      تیر 13, 1402

      چه خاطرات زیبایی، خدا جان های حسین لاهوتی و مشفق عزیز و اوستای نازنین و عزیز از دست رفته ی مان علی اصغر اقتداری را شاد کند و سایه مهر آن استاد بی نظیر را بر سر همه مستدام گرداند.

نظرها 16 
  1. محمدعلی رضاپور

    تیر 13, 1402

    سلام و درود و احسنت بر شما استاد بزرگوار

  2. سلام و عرض ادب
    خواندمت ای دوست و استفاده کردم
    موفق باشی و پیروز

  3. معین حجت

    تیر 13, 1402

    سلام استاد خوش عمل بزرگوار …
    دستمریزاد …عالی …
    یک سوال : من بیش از سی و اندی سال پیش با خواندن اشعار مرحوم مهدی سهیلی علاقه مند به شعر شدم، می خواستم بدانم آیا شما که بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر را از نزدیک دیده اید، آیا با ایشان نیز ملاقات نموده اید و خاطره ای دارید، مرحوم چگونه فردی بود ؟

    • استاد حجّت عزیز را درود و عرض دوستاری…..استاد فقید مهدی سهیلی مردی خوشرو ، خوش اخلاق ، بذله گو و مهربان و دارای اعتماد به نفسی بالا بود.اصلیت لبنانی داشت و همچون اغلب لبنانیان از سیمایی زیبا برخوردار بود.من دوسه بار او را زیارت کرده بودم و از او خاطراتی شیرین دارم.خواهرزاده وی استاد مجید شفق شاعر و نویسنده و صاحب «تذکره ی شاعران تهران» در سه جلد از دوستان قدیمی کمین اند و سابقه ی رفاقتمان به بیش از چهل سال می رسد. خدا رحمت کناد استاد مهدی سهیلی را.در فقدان او مادّه تاریخی هم ساخته بودم که یادم نیست.

      • معین حجت

        تیر 13, 1402

        درود استاد …
        پس چه خوب که این کمترین با خواندن اشعار شاعری نیکو خصال طبع شعرم شکوفا گردید ..🙏💐

    • مهرداد مانا

      تیر 14, 1402

      یه دفتر داشت به اسم اشک مهتاب و در آن درد دلهای یه دختر زشت بود یادمه خیلی دوسش داشتم . آقای سهیلی با شاعران نوپرداز به شدت مشکل داشت

  4. برهان جاوید

    تیر 13, 1402

    درود استاد خوش عمل عزیز و گرامی
    سپاس از شعر زیبا و خاطرات ارزشمندتان

    🌹🌹🌹👏👏👏🌹🌹🌹

    • برهان جاوید عزیزم را درودها….زنده باشید به مهر و مهرورزی.
      🌸🌸🌸🌸🌸

  5. تیر 13, 1402

    سلام و احترام استاد بزرگوار
    بسیار بسیار زیبا
    لذت بردم🌹🌹🌹🌹

  6. طلعت خیاط پیشه

    تیر 13, 1402

    استاد خوش عمل ارجمند
    درود ها بر شما
    امروز هم مهمان قلم زیبایتان بودیم و نگته ها آموختیم .روح استاد اقتداری شاد و یادشان گرامی باد
    خدا بشما طول عمر همراه با سلامتی عطا فرماید
    در پناه خدا از هر گزندی
    در امان باشید.
    🙏🙏🌸🙏💐🙏🌺🙏🌸🙏💐🌿🍃

    • مهین بانوی شعر و ادب پارسی را درودها….در پناه حضرت حق موفق ومویّد باشید.
      🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

  7. علی معصومی

    تیر 13, 1402

    درودهای فراوان
    ♡♡♡♡♡
    کاش در امواج دریای غمی حانانه بودم بود
    عمر کوتاه خودم را در پی دردانه بودم

    کاش مانند کلاهی چهره ات را سایه بودم
    در چلیپای شلال طره هایت شانه بودم

    آی ای مرغ رمیده از چمنزار نگاهم
    کاش در پهنای صحرای نگاهت دانه بودم

    ✍تقدیم جانا

  8. طارق خراسانی

    تیر 13, 1402

    عشق می دارد مرا بر پا در این زندان هستی
    ورنه فرقی نیست این جا بین بودم با نبودم

    سلام و درود

    من شهادت می دهم استاد خوش عمل کاشانی از عشاق الهی ست

    در پناه خدا شادزی استاد🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا