🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

هجرانی

(ثبت: 208239)

چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و شبان را
من ــ

اگر این آفتاب
هم آن مشعلِ کال است
بی‌شبنم و بی‌شفق

که نخستین سحرگاهِ جهان را آزموده است.

چه هنگام می‌زیسته‌ام،
کدام بالیدن و کاستن را
من
که آسمانِ خودم
چترِ سرم نیست؟ ــ

آسمانی از فیروزه نیشابور
با رگه‌های سبزِ شاخساران،
همچون فریادِ واژگونِ جنگلی
در دریاچه‌یی،

آزاد و رَها
همچون آینه‌یی
که تکثیرت می‌کند.

بگذار

آفتابِ من
پیرهنم باشد
و آسمانِ من
آن کهنه‌کرباسِ بی‌رنگ.

بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از بُراده‌ی‌ الماس و رعشه‌ی‌ درد.

بگذار سرزمینم را
زیرِ پای خود احساس کنم

و صدای رویشِ خود را بشنوم:
رُپ‌رُپه‌ی طبل‌های خون را
در چیتگر
و نعره‌ی ببرهای عاشق را
در دیلمان.


وگرنه چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و شبان را من؟

 

۱۵ اسفندِ ۱۳۵۶

پرینستون

 

 

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا