🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

الحکایه و التمثیل : شنودم من از آن داننده استاد

(ثبت: 181771)

شنودم من از آن داننده استاد

که چون عبادی اندر نزع افتاد

درآمد پیش او عباسه ناگاه

ز پای افتاده دیدش بر سر راه

ز سیلاب اجل مدهوش گشته

ز پاسخ بلبلش خاموش گشته

بدو گفت ای لطیف نغز گفتار

زفانت در سخن گفتن شکر بار

تو تا پیش سخن گویان نشستی

همه دست سخن گویان ببستی

چرا گشتی چنین خاموش بیکار

چو بود آن حرص بسیارت بگفتار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا