🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیری بدون چوب عصا میخورد زمین مردان خامِ کوچهی غم، بنگ میزنند اِشغال گشته مرکز امداد؛ ملّتی از
سپاسگزارم... بزرگوارید🙏🙏🙏🌺🌺🌺
سپاسگزارم دوست بزرگوارم جناب گیوه چیان... زنده باشید ... 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود جناب وحدتی ... سپاس از لطف و بداهه زیبایتان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146854
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
حسرت از جان او برآرد دود
وان زمان حسرتش ندارد سود
بس که ریزد ز دیده اشک ندم
غرق گردد ز فرق تا به قدم
و آب چشمش شود در آن شیون
آتشش را به خاصیت روغن
کاش این گریه پیش ازین کردی
غم این کار پیش ازین خوردی
دادی از جویبار دیده نمی
شستی از نامه سیه رقمی
نم چه سود این زمان که کشت امل
خشک گشت از تف سموم اجل
گریه روزی که بود فایده مند
از جهالت به خنده شد خرسند
چون زمان نشاط و خنده رسید
آبش از چشم و خون ز دل بچکید
حق چو فلیضحکوا قلیلا گفت
او ز بس خنده همچو غنچه شکفت
جوی چشمش شد ترشح جو
هرگز از چشمه سار فلیبکوا
لاجرم روز ضحک و استبشار
خون فشاند ز دیده خونبار
همه ضاحک ز عیش و مستبشر
او ز رنج و عنا عبوس و کدر
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
هزاران درود بر استاد طارق خراسانی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار خوشحالم که در این بحث
سلام جناب گیوه چیان سؤالی کرده اید ا ما از کجا آمده ایم، برای چه
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
بستن فرم