🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیری بدون چوب عصا میخورد زمین مردان خامِ کوچهی غم، بنگ میزنند اِشغال گشته مرکز امداد؛ ملّتی از
سپاسگزارم... بزرگوارید🙏🙏🙏🌺🌺🌺
سپاسگزارم دوست بزرگوارم جناب گیوه چیان... زنده باشید ... 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود جناب وحدتی ... سپاس از لطف و بداهه زیبایتان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146854
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
سکندر چو نامه به مادر نوشت
بجز (خبر) نامهٔ موعظت در نوشت،
به یاران زبان نصیحت گشاد
به هر سینه گنجی ودیعت نهاد
وصیت چنین کرد با حاضران
که: «ای از جهالت تهی خاطران
چو بر داغ هجران من دل نهید
تن ناتوانم به محمل نهید،
گذارید دستم برون از کفن!
کنید آشکارش بر مرد و زن!
ز حالم دم نامرادی زنید!
به هر مرز و بوم این منادی زنید!
که: این دست، دستیست کز عز و جاه
ربود از سر تاجداران کلاه
کلید کرم بود در مشت او
نگین خلافت در انگشت او
ز شیر فلک، قوت پنجه یافت
قویبازوان را بسی پنجه تافت
ز حشمت زبردست هر دست بود
همه دستها پیش او پست بود
ز نقد گدایی و شاهنشهی
ز عالم کند رحلت اینک تهی
چو بحرش به کف نیست جز باد هیچ،
چه امکان ز وی این سفر را بسیچ؟
چو ز اول تو را مادر دهر زاد
بجز دست خالیت چیزی نداد
ازین ورطه چون پای بیرون نهی،
بود زاد راه تو دست تهی
مکن در میان دست خود را گرو!
به چیزی که گویند: بگذار و رو!
بده هر چه داری! که این دادن است
که از خویشتن بند بگشادن است
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
هزاران درود بر استاد طارق خراسانی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار خوشحالم که در این بحث
سلام جناب گیوه چیان سؤالی کرده اید ا ما از کجا آمده ایم، برای چه
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
بستن فرم