🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۳۱ – وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی

(ثبت: 202712)

وا مگردان هیچ ازینها دم مزن

تا نیاید بر من و تو صد حزن

عاقبت پیدا شود آثار این

چون علامتها رسید ای نازنین

در زمان از سوی میدان نعره‌ها

می‌رسید از خلق و پر می‌شد هوا

شاه از آن هیبت برون جست آن زمان

پابرهنه کین چه غلغلهاست هان

از سوی میدان چه بانگست و غریو

کز نهیبش می‌رمد جنی و دیو

گفت عمران شاه ما را عمر باد

قوم اسرائیلیانند از تو شاد

از عطای شاه شادی می‌کنند

رقص می‌آرند و کفها می‌زنند

گفت باشد کین بود اما ولیک

وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا