🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۳۷ – قطعه : از سرگرمی جوابش داد شمع

(ثبت: 167452)

از سرگرمی جوابش داد شمع

گفت: « تا کی سرزنش کردن مرا؟

عاشقم خواندی، بلی، من عاشقم

اشک سرخ و روی زردم بس گوا

ز آنچه گفتی، سر فرازی می کنم

سر فرازی هست بر عاشق روا

سرفرازی من از عشقست و بس

در هوایش سر فرایم دایماً

آنچه می گویی که بنشین و بمیر

یا سر و خود گیر و یک چندی به پا

تا سرم برجاست نتوانم نشست

من نخواهم مردن الا در هوا

تا به کی گیرم سر خود زانکه هست

از سر من بر سر من این بلا

کار عشق و عاشقی سربازی است

گر سر این ماجرا داری، بیا!

در پی من شو که نتوان یافتن

رهروان را بهتر از من پیشوا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا