🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۶۸ – جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را

(ثبت: 202223)

گفت ای شه بر من عور گدای

قول دشمن مشنو از بهر خدای

گر به بطلانست دعوی کردنم

من نهادم سر ببر این گردنم

زاغ کو حکم قضا را منکرست

گر هزاران عقل دارد کافرست

در تو تا کافی بود از کافران

جای گند و شهوتی چون کاف ران

من ببینم دام را اندر هوا

گر نپوشد چشم عقلم را قضا

چون قضا آید شود دانش بخواب

مه سیه گردد بگیرد آفتاب

از قضا این تعبیه کی نادرست

از قضا دان کو قضا را منکرست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا