🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پیری بدون چوب عصا میخورد زمین مردان خامِ کوچهی غم، بنگ میزنند اِشغال گشته مرکز امداد؛ ملّتی از
سپاسگزارم... بزرگوارید🙏🙏🙏🌺🌺🌺
سپاسگزارم دوست بزرگوارم جناب گیوه چیان... زنده باشید ... 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود جناب وحدتی ... سپاس از لطف و بداهه زیبایتان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146854
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
عربی چند به هم ذوق کنان
لب گشادند به نادر سخنان
یکی از نجد حکایت می کرد
یکی از وجد شکایت می کرد
یکی از ناقه و محمل می گفت
یکی از وادی و ساحل می گفت
یکی از عشق به خوبان عرب
یکی از سعی در اسباب طرب
ناگهان مخلصی از ملک عجم
زد به سر منزل آن قوم قدم
به فنون ادبش راه نبود
وز زبان عرب آگاه نبود
شد گمانش که دعا می خوانند
سخن از حمد و ثنا می رانند
طلب عفو گنهکاریهاست
بر در لطف عفو زاریهاست
او هم آنجا به تواضع بنشست
گریه و آه و فغان در پیوست
هر چه آن قوم بیان می کردند
با هم اسرار عیان می کردند
او به تقلید همان را می گفت
گوهر اشک به مژگان می سفت
حشو می گفت و دعا می پنداشت
ذم همی خواند و ثنا می پنداشت
لیک چون بر لبش آن خاص کلام
بود در معنی اخلاص تمام
یافت درباره وی حکم دعا
داد خاصیت غفران و رضا
شد ازان دعوت از نخوت دور
جرم از عفو و گناهان مغفور
کرد از اخلاص ز تقصیر بری
بر مس قلب خود اکسیر گری
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
هزاران درود بر استاد طارق خراسانی عزیز و بزرگوار. بسیار بسیار خوشحالم که در این بحث
سلام جناب گیوه چیان سؤالی کرده اید ا ما از کجا آمده ایم، برای چه
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
بستن فرم