🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
هزاران درود و ارادت جناب حجت بزرگوار بینظیر مثل همیشه دستمریزاد بمانید و بدرخشید تا سالهای سال شاد و
بنده نیز برای جنابتان آرزوی سلامتی دارم صفا آوردید
مهدی سیدحسینی در ای باخبر ز حال خراب ندارها
درود استاد خراسانی بزرگوار همواره نظر لطفتون شامل حال بنده بوده از حضور گرم و
مهدی سیدحسینی در ای که هستی با تمام اطلسی ها آشنا
ممنون از حسن نگاهتان شاد و سرفراز باشید 🌷🌷
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146837
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
یکی پیش داود طائی نشست
که دیدم فلان صوفی افتاده مست
قی آلوده دستار و پیراهنش
گروهی سگان حلقه پیرامنش
چو پیر از جوان این حکایت شنید
به آزار از او روی در هم کشید
زمانی برآشفت و گفت ای رفیق
بکار آید امروز یار شفیق
برو زان مقام شنیعش بیار
که در شرع نهی است و در خرقه عار
به پشتش درآور چو مردان که مست
عنان سلامت ندارد به دست
نیوشنده شد زین سخن تنگدل
به فکرت فرو رفت چون خر به گل
نه زهره که فرمان نگیرد به گوش
نه یارا که مست اندر آرد به دوش
زمانی بپیچید و درمان ندید
ره سرکشیدن ز فرمان ندید
میان بست و بی اختیارش به دوش
درآورد و شهری بر او عام جوش
یکی طعنه میزد که درویش بین
زهی پارسایان پاکیزه دین!
یکی صوفیان بین که میخوردهاند
مرقع به سیکی گرو کردهاند
اشارت کنان این و آن را به دست
که آن سرگران است و این نیم مست
به گردن بر از جور دشمن حسام
به از شنعت شهر و جوش عوام
بلا دید و روزی به محنت گذاشت
به ناکام بردش به جایی که داشت
شب از فکرت و نامرادی نخفت
دگر روز پیرش به تعلیم گفت
مریز آبروی برادر به کوی
که دهرت نریزد به شهر آبروی
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
سلام افلاطونیان معتقد بودند که ورای این عالم که مجاز است ، عالم دیگری نیز هست
سپاس گذار رحمت و زحمتی هستم که کشیدید خانم عبدلی عزیز و بی تردید سعی
سلام و عرض ادب به مانای مهربان با سپیدی روبه رو هستیم که می خواهد
عادل دانشی در امشب ستاره نام تو را داد می زند
درود مانای عزیز سپاس از نقد و حسن نظرت البته من خودم رو شاعر نمی
مانا جان این را از صمیم دلم می گویم بابا طارق فدای فرزند
بستن فرم