🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سلام ودرود به استاد ادیب و یار دوران های دور از طرف سارا جان وخودم از
محمد یزدانی"جوینده" در سمفونی سارا
درود و احترام استاد خراسانی بزرگمهر بسیار زیبا و با کلاس سروده اید مبارک نور چشمی عزیزتان
سلام ودرود بر حضرت استاد معین حجت عزیز سپاس از مهر نگاهتان در پناه خدا 🌹
سلام و درود استاد سپاس از حضور گرم آن گرانمهر در پناه خدا 🌹
مهدی سیدحسینی در ای که هستی با تمام اطلسی ها آشنا
سپاس استاد ممنون از نگاه پرمهرتون شاد باشید 🌷🌷
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26640
تعداد مطالب: 2890
تعداد کل نظرات و نقدها:146696
گفت روزی حکایتی پیری
که مرا بُد نشانهٔ تیری
کاندر آن روزگار شاهی بود
عالم عدل را پناهی بود
داد و انصاف و عدل گستردی
هرکسی بر ز بِرّ او خوردی
گفت روزی به رهزنی در تاخت
دید در بند کرده کاله و ساخت
بندیی چند دید بسته به بند
دزد گریان و بندیان زان خند
زود نزدیک راهزن رفتش
دُر تحقیق راهزن سفتش
گفتش این خنده و گرستن چیست
واین چنین مال و بند بستهٔ کیست
گفت ما راست این گرستن زار
که چنین نعمت از یمین و یسار
گِرد کردند از حرام و حلال
جمع کردند زرّ و کاله و مال
رخت بر باد گشته در بندند
برخود و عادلان همی خندند
ظلم شد عدل و روز شد شب ما
زان همی نشنوند یاربِ ما
عادلانیم لیک با فن خویش
بند برداشتیم از تن خویش
هرکه او عدل خویش بگذارد
ظالمی را خدای بگمارد
تا برآرد ز مال و جانش دمار
ظلم او را به ظلم سازد کار
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
سلام مانا جان این صفحه متعلق به دخترم سارا ست هنوز لینگ را برایش ارسال نکرده
سلام اول از سارا بگویم که نام خواهر من نیز هست و از جانب ایشان
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب سپاسگزارم
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب امیدوارم حالتون خوب باشه و قطعآ انسان در سختی آفریده شده ممنونم بابت
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام مانا جان بزرگواری شما برایمان مسجل است اگر بعید می دانید پس احتمالا اشکال از حقیر
بستن فرم