🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۱۵۴ – در مدح بهرامشاه : خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او

(ثبت: 168319)

خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او

پستهٔ دربار او لعل گهر پوش او

کی به اشارت ز دور چشم ببیند لبش

زان که نداند همی شکل لبش هوش او

چشم کجا بیندش از ره صورت از آنک

هست نهان جای عقل در لب خاموش او

جای فرشتست و دیو چشم قوی خشم او

حجلهٔ عقلست و جان گوش سخن کوش او

گشت پر از ابرویم چشم جهانی از آنک

خرمن مهرست و ماه قند ز شب پوش او

مایه قهرست و لطف ناوک دلدوز او

پایهٔ کفرست و دین جوشن و شب پوش او

از سر شوخی و ناز برکشد او چشم تو

گر تو ز زور و دروغ بر نکشی گوش او

دی چو سناییش دید نیک بر بندگیش

تا به ابد مانده گیر غاشیه بر دوش او

در هوس هجر او دوزخیانند خلق

شاه بهشتست و بس از بر و آغوش او

سلطان بهرامشاه آنکه بود روز صید

کرکس و شیر فلک پشه و خرگوش او

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا