🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۱۸۹ : خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد

(ثبت: 168354)

خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد

اندر حکایت خلفا زید باهلی

گفتا که داد مامون یک شب دو بدره زر

بر نغمت سحاق براهیم موصلی

کس کرد و باز خواست دگر روز بدره‌ها

گفتا فساد باشد و نوعی ز جاهلی

«هو ینصرف» لقبش نهادند مردمان

واندر زبان گرفتش هر کس به مدخلی

لاینصرف تویی ز بزرگان روزگار

وینک ز نام خویش مر این را دلایلی

در نحو وزن افعل لاینصرف بود

نام تو احمدست به میزان افعلی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا