🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۷ : مرا درد تو درمان می‌نماید

(ثبت: 179734)

مرا درد تو درمان می‌نماید

غم تو مرهم جان می‌نماید

مرا، کز جام عشقت مست باشم

وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم

همه دشوارم آسان می‌نماید

به جان من غم تو، شادمان باد،

هر آن لطفی که بتوان می‌نماید

اگر یک لحظه ننماید مرا سوز

دگر لحظه دو چندان می‌نماید

دلم با اینهمه انده، ز شادی

بهار و باغ و بستان می‌نماید

خیالت آشکارا می‌برد دل

اگر روی تو پنهان می‌نماید

لب لعل تو جانم می‌نوازد

بنفشه آب حیوان می‌نماید

ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت؟

که زلفش بس پریشان می‌نماید

به دوران تو زان تنگ است دل‌ها

که حسن تو فراوان می‌نماید

چو ذره در هوای مهر رویت

عراقی نیک حیران می‌نماید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا