🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار غزلیات
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : هر سحر ناله و زاری کنم پیش صبا 93
غزل شمارهٔ ۲ : ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا 94
غزل شمارهٔ ۳ : این حادثه بین که زاد ما را 119
غزل شمارهٔ ۴ : کشیدم رنج بسیاری دریغا 97
غزل شمارهٔ ۵ : ندیدم در جهان کامی دریغا 91
غزل شمارهٔ ۶ : سر به سر از لطف جانی ساقیا 89
غزل شمارهٔ ۷ : ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب 115
غزل شمارهٔ ۸ : مست خراب یابد هر لحظه در خرابات 146
غزل شمارهٔ ۹ : دیدی چو من خرابی افتاده در خرابات 100
غزل شمارهٔ ۱۰ : به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت 145
غزل شمارهٔ ۱۱ : چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت 127
غزل شمارهٔ ۱۲ : عراقی بار دیگر توبه بشکست 93
غزل شمارهٔ ۱۳ : ساقی قدحی شراب در دست 138
غزل شمارهٔ ۱۴ : از پرده برون آمد، ساقی، قدحی در دست 125
غزل شمارهٔ ۱۵ : دو اسبه پیک نظر می‌دوانم از چپ و راست 72
غزل شمارهٔ ۱۶ : شوری ز شراب خانه برخاست 110
غزل شمارهٔ ۱۷ : از میکده تا چه شور برخاست؟ 108
غزل شمارهٔ ۱۸ : باز مرا در غمت واقعه جانی است 82
غزل شمارهٔ ۱۹ : ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست 101
غزل شمارهٔ ۲۰ : ناگه از میکده فغان برخاست 151
غزل شمارهٔ ۲۱ : مهر مهر دلبری بر جان ماست 173
غزل شمارهٔ ۲۲ : چنین که حال من زار در خرابات است 104
غزل شمارهٔ ۲۳ : ندیده‌ام رخ خوب تو، روزکی چند است 81
غزل شمارهٔ ۲۴ : جانا، نظری، که دل فگار است 86
غزل شمارهٔ ۲۵ : دل، چو در دام عشق منظور است 110
غزل شمارهٔ ۲۶ : ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ 90
غزل شمارهٔ ۲۷ : در کوی خرابات، کسی را که نیاز است 132
غزل شمارهٔ ۲۸ : طرهٔ یار پریشان چه خوش است 78
غزل شمارهٔ ۲۹ : در سرم عشق تو سودایی خوش است 120
غزل شمارهٔ ۳۰ : رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است 92
غزل شمارهٔ ۳۱ : شاد کن جان من، که غمگین است 86
غزل شمارهٔ ۳۲ : مشو، مشو، ز من خسته‌دل جدا ای دوست 85
غزل شمارهٔ ۳۳ : کی ببینم چهرهٔ زیبای دوست؟ 97
غزل شمارهٔ ۳۴ : یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست 80
غزل شمارهٔ ۳۵ : جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست 173
غزل شمارهٔ ۳۶ : هر دلی کو به عشق مایل نیست 86
غزل شمارهٔ ۳۷ : ساقی، ار جام می، دمادم نیست 87
غزل شمارهٔ ۳۸ : عشق سیمرغ است، کورا دام نیست 117
غزل شمارهٔ ۳۹ : دل، که دایم عشق می‌ورزید رفت 99
غزل شمارهٔ ۴۰ : آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت! 91
غزل شمارهٔ ۴۱ : باز هجر یار دامانم گرفت 114
غزل شمارهٔ ۴۲ : مرا گر یار بنوازد، زهی دولت زهی دولت 72
غزل شمارهٔ ۴۳ : کی از تو جان غمگینی شود شاد؟ 92
غزل شمارهٔ ۴۴ : هر که را جام می به دست افتاد 72
غزل شمارهٔ ۴۵ : باز دل از در تو دور افتاد 120
غزل شمارهٔ ۴۶ : عشق، شوری در نهاد ما نهاد 94
غزل شمارهٔ ۴۷ : عشق شوقی در نهاد ما نهاد 86
غزل شمارهٔ ۴۸ : بر من، ای دل، بند جان نتوان نهاد 87
غزل شمارهٔ ۴۹ : بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد 73
غزل شمارهٔ ۵۰ : هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد 76
غزل شمارهٔ ۵۱ : بنمای به من رویت، یارات نمی‌افتد 87
غزل شمارهٔ ۵۲ : با شمع روی خوبان پروانه‌ای چه سنجد؟ 111
غزل شمارهٔ ۵۳ : با عشق عقل‌فرسا دیوانه‌ای چه سنجد؟ 94
غزل شمارهٔ ۵۴ : با عشق قرار در نگنجد 76
غزل شمارهٔ ۵۵ : با عشق تو ناز در نگنجد 90
غزل شمارهٔ ۵۶ : جانا، حدیث شوقت در داستان نگنجد 110
غزل شمارهٔ ۵۷ : امروز مرا در دل جز یار نمی‌گنجد 91
غزل شمارهٔ ۵۸ : امروز مرا در دل جز یار نمی‌گنجد 113
غزل شمارهٔ ۵۹ : در حلقهٔ فقیران قیصر چه کار دارد؟ 99
غزل شمارهٔ ۶۰ : با پرتو جمالت برهان چه کار دارد؟ 101
غزل شمارهٔ ۶۱ : با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ 131 1
غزل شمارهٔ ۶۲ : با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ 99
غزل شمارهٔ ۶۳ : خرم تن آن کس که دل ریش ندارد 105
غزل شمارهٔ ۶۴ : بیا، کاین دل سر هجران ندارد 102
غزل شمارهٔ ۶۵ : دل، دولت خرمی ندارد 66
غزل شمارهٔ ۶۶ : راحت سر مردمی ندارد 128
غزل شمارهٔ ۶۷ : نگارا، بی‌تو برگ جان که دارد؟ 74
غزل شمارهٔ ۶۸ : نگارا، بی تو برگ جان که دارد؟ 104
غزل شمارهٔ ۶۹ : تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد 104
غزل شمارهٔ ۷۰ : بیا بیا، که نسیم بهار می‌گذرد 96
غزل شمارهٔ ۷۱ : بیا، که عمر من خاکسار می‌گذرد 112
غزل شمارهٔ ۷۲ : پشت بر روزگار باید کرد 109
غزل شمارهٔ ۷۳ : یاد آن شیرین پسر خواهیم کرد 102
غزل شمارهٔ ۷۴ : می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد 69
غزل شمارهٔ ۷۵ : روی ننمود یار چتوان کرد 90
غزل شمارهٔ ۷۶ : روی ننمود یار چتوان کرد؟ 95
غزل شمارهٔ ۷۷ : من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟ 93
غزل شمارهٔ ۷۸ : از در یار گذر نتوان کرد 81
غزل شمارهٔ ۷۹ : بدین زبان صفت حسن یار نتوان کرد 85
غزل شمارهٔ ۸۰ : بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد 79
غزل شمارهٔ ۸۱ : چنین که غمزهٔ تو خون خلق می‌ریزد 85
غزل شمارهٔ ۸۲ : اگر یکبار زلف یار از رخسار برخیزد 97
غزل شمارهٔ ۸۳ : آن را که چو تو نگار باشد 113
غزل شمارهٔ ۸۴ : تا بر قرار حسنی دل بی‌قرار باشد 83
غزل شمارهٔ ۸۵ : دیدهٔ بختم، دریغا کور شد 80
غزل شمارهٔ ۸۶ : من مست می عشقم هشیار نخواهم شد 83
غزل شمارهٔ ۸۷ : گر نظر کردم به روی ماه رخساری چه شد؟ 109
غزل شمارهٔ ۸۸ : ناگه بت من مست به بازار برآمد 86
غزل شمارهٔ ۸۹ : ناگه بت من مست به بازار برآمد 73
غزل شمارهٔ ۹۰ : غلام حلقه به گوش تو زار باز آمد 83
غزل شمارهٔ ۹۱ : بیا، که بی‌رخ زیبات دل به جان آمد 95
غزل شمارهٔ ۹۲ : ز اشتیاق تو، جانا، دلم به جان آمد 80
غزل شمارهٔ ۹۳ : آشکارا نهان کنم تا چند؟ 75
غزل شمارهٔ ۹۴ : آن را که غمت ز در براند 70
غزل شمارهٔ ۹۵ : این درد مرا دوا که داند؟ 107
غزل شمارهٔ ۹۶ : در من نگرد یار دگربار که داند 122
غزل شمارهٔ ۹۷ : ای دل، چو در خانهٔ خمار گشادند 70
غزل شمارهٔ ۹۸ : نخستین باده کاندر جام کردند 83
غزل شمارهٔ ۹۹ : نگارا، جسمت از جان آفریدند 93
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : اگر شکسته دلانت هزار جان دارند 94
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : چو چشم مست تو آغاز کبر و ناز کند 96
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : باز دلم عیش و طرب می‌کند 77
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : هر که او دعوی مستی می‌کند 96
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : به خرابات شدم دوش مرا بار نبود 99
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : هر که در بند زلف یار بود 74
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : تا کی از ما یار ما پنهان بود؟ 93
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : ای خوشا دل کاندر او از عشق تو جانی بود 88
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : وه! که کارم ز دست می‌برود 87
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : اندرین ره هر که او یکتا شود 122
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : نگارینی که با ما می‌نپاید 94
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : مرا، گرچه ز غم جان می‌برآید 75
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : زان پیش که دل ز جان برآید 83
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : آخر این تیره شب هجر به پایان آید 85
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید 88
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار می‌آید 111
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : گهی درد تو درمان می‌نماید 105
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : مرا درد تو درمان می‌نماید 83
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : ای باد صبا، به کوی آن یار 138
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : دل در گره زلف تو بستیم دگر بار 93
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : دل در گره زلف تو بستیم دگربار 77
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : رخ سوی خرابات نهادیم دگربار 83
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار 75
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : غلام روی توام، ای غلام، باده بیار 85
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر 63
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : نیم چون یک نفس بی غم دلم خون خوار اولی‌تر 90
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : سر به سر از لطف جانی ای پسر 75
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : آب حیوان است، آن لب، یا شکر؟ 71
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : ای امید جان، عنایت از عراقی وامگیر 91
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : بر درت افتاده‌ام خوار و حقیر 126
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : به دست غم گرفتارم، بیا ای یار، دستم گیر 122
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر 102
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : ای مطرب درد، پرده بنواز 156
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : چون تو کردی حدیث عشق آغاز 100
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : از غم عشقت جگر خون است باز 87
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : کار ما، بنگر، که خام افتاد باز 74
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : بی‌جمال تو، ای جهان افروز 87
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : ساقی، ز شکر خنده شراب طرب انگیز 80
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : در بزم قلندران قلاش 71
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : تماشا می‌کند هر دم دلم در باغ رخسارش 86
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش 96
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : نرسد به هر زبانی سخن دهان تنگش 100
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : صلای عشق، که ساقی ز لعل خندانش 99
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : کردم گذری به میکده دوش 89
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : باز غم بگرفت دامانم، دریغ 95
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : حبذا عشق و حبذا عشاق 126
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک 94
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک 80
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک 96
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک 124
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : تنگ آمدم از وجود خود، تنگ 95
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : در جام جهان نمای اول 95
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : ای دیده، بدار ماتم دل 105
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : مبند، ای دل، بجز در یار خود دل 81
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : خوشتر از خلد برین آراستند ایوان دل 86
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : اکئوس تلالات بمدام 83
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : از دل و جان عاشق زار توام 84
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : باز در دام بلا افتاده‌ام 89
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : ایندم منم که بیدل و بی‌یار مانده‌ام 104
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام 79
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : ساقی، چو نمی‌دهی شرابم 71
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : دل گم شد، ازو نشان نیابم 104
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : دل گم شد، ازو نشان نمی‌یابم 123
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : هیهات! کزین دیار رفتم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم 114
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : من باز ره خانهٔ خمار گرفتم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟ 87
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : در ملک لایزالی دیدم من آنچه دیدم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم 76
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟ 102
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : تا کی از دست تو خونابه خورم؟ 89
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟ 98
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟ 77
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : بر من نظری کن، که منت عاشق زارم 81
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : نگارا، بی‌تو برگ جان ندارم 99
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم 76
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم 84
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : جانا، نظری که ناتوانم 101
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : کجایی، ای دل و جانم، که از غم تو بجانم 88
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمی‌دانم 90
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : با من دلشده گر یار نسازد چه کنم؟ 80
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : شاید که به درگاه تو عمری بنشینم 104
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : شود میسر و گویی که در جهان بینم؟ 95
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : نیست کاری به آنم و اینم 79
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : مرا جز عشق تو جانی نمی‌بینم نمی‌بینم 115
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : بر در یار من سحر مست و خراب می‌روم 73
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : من آن قلاش و رند بی‌نوایم 88
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : ما چو قدر وصلت، ای جان و جهان، نشناختیم 74
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : ما دگرباره توبه بشکستیم 114
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : افسوس! که باز از در تو دور بماندیم 88
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : گر چه ز جهان جوی نداریم 116
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : ما، کانده تو نیاز داریم 84
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : من که هر لحظه زار می‌گریم 83
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : گر ز شمعت چراغی افروزیم 71
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : گر چه دل خون کنی از خاک درت نگریزیم 120
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : ناخورده شراب می‌خروشیم 105
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : ناخورده شراب می‌خروشیم 114
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم 70
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : خیز، تا قصد کوی یار کنیم 79
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : تا کی از دست فراق تو ستم‌ها بینیم؟ 98
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : ز غم زار و حقیرم، با که گویم؟ 150
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : ز دلتنگی به جانم با که گویم؟ 78
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : ای دوست، بیا، که ما توراییم 94
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : بیا، ای دیده، تا یک دم بگرییم 84
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : تا کی همه مدح خویش گوییم؟ 105
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : شهری است بزرگ و ما دروییم 95
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : بگذر ای غافل ز یاد این و آن 100
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان 144
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : مقصود دل عاشق شیدا همه او دان 111
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : در کف جور تو افتادم، تو دان 92
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان 84
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان 73
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان 75
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان 106
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : عاشقی دانی چه باشد؟ بی‌دل و جان زیستن 95
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : سهل گفتی به ترک جان گفتن 108
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : تا توانی هیچ درمانم مکن 75
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن 87
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : بی‌رخت جانا، دلم غمگین مکن 92
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : ای یار، بیا و یاریی کن 88
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من 104
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟ 100
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : بپرس از دلم آخر، چه دل؟ که قطرهٔ خون 90
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : چو دل ز دایرهٔ عقل بی تو شد بیرون 105
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : ای حسن تو بی‌پایان، آخر چه جمال است این؟ 90
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ جمال تو 81
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو 82
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو 86
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : ای همه میل دل من سوی تو 78
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : ترک من، ای من غلام روی تو 128
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : آن مونس غمگسار جان کو؟ 125
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : ساقی، قدحی می مغان کو؟ 90
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : مانا دمید بوی گلستان صبح گاه 75
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : ای جمالت برقع از رخ ناگهان انداخته 98
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : ای راحت روح هر شکسته 89
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : ای در میان جانم گنجی نهان نهاده 72
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده 91
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : در صومعه نگنجد، رند شرابخانه 92
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : در صومعه نگنجد رند شرابخانه 83
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : بازم از غصه جگر خون کرده‌ای 85
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : تا تو در حسن و جمال افزوده‌ای 80
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : تا زخوبی دل ز من بربوده‌ای 102
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : ای یار، مکن، بر من بی‌یار ببخشای 82
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : در کار من درهم آخر نظری فرمای 105
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی 97
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : نگارا، گر چه از ما برشکستی 98
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟ 85
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : پیش ازینم خوشترک می‌داشتی 103
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : ای ز غم فراق تو جان مرا شکایتی 98
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : ای عشق، کجا به من فتادی؟ 131
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردی؟ 85
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : جانا، نظری به ما نکردی 74
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ 92
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟ 109
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : آمد به درت امیدواری 97
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : ای دل، بنشین چو سوکواری 78
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟ 100
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : نگارا، کی بود کامیدواری 106
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟ 111
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : نمی‌دانم چه بد کردم، که نیکم زار می‌داری؟ 84
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : چه خوش باشد دلا کز عشق یار مهربان میری 129
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : چو برقع از رخ زیبای خود براندازی 81
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : از کرم در من بیچاره نظر کن نفسی 80
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : نگارا، وقت آن آمد که یکدم ز آن من باشی 99
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : خوشا دردی!که درمانش تو باشی 139
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : چه خوش باشد! که دلدارم تو باشی 103
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : الا قم، واغتنم یوم التلاقی 94
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : اندوهگنی چرا؟ عراقی 106
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : فمالی لم اطا سبع الطباقی 102
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : لقد فاح الربیع و دار ساقی 96
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : آن جام طرب فزای ساقی 102
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : جانا، ز منت ملال تا کی؟ 115
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : دلربایی دل ز من ناگه ربودی کاشکی 78
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : از غم دلدار زارم، مرگ به زین زندگی 93
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : الا، قد طال عهدی بالوصال 113
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی 79
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : در جهان گر نه یار داشتمی 85
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : گرنه سودای یار داشتمی 77
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : ای که از لطف سراسر جانی 76
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : ترسا بچه‌ای، شنگی، شوخی، شکرستانی 85
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : چنانم از هوس لعل شکرستانی 106
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : سر عشقت کس تواند گفت؟ نی 94
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : کی بود کین درد را درمان کنی؟ 96
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : نگویی باز: کای غم خوار چونی؟ 89
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : بیا، تا بیدلان را زار بینی 92
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : ای خوشتر از جان، آخر کجایی؟ 126
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : ای ربوده دلم به رعنایی 85
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ 99
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی 100
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمایی 115
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : چه بود گر نقاب بگشایی؟ 100
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : در کوی تو لولیی، گدایی 78
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی 97
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟ 105
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی 107
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : زهی! جمال تو رشک بتان یغمایی 174
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : سحرگه بر در راحت سرایی 102
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : کشید کار ز تنهاییم به شیدایی 84
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : همی گردم به گرد هر سرایی 88
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟ 121
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : نیم بی‌تو دمی بی‌غم، کجایی؟ 114
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : درین ره گر بترک خود بگویی 96
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : درین ره گر به ترک خود بگویی 123
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : گر از زلف پریشانت صبا بر هم زند مویی 128
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : نه از تو به من رسید بویی 97