🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۸ : در همه آفاق دلداری نماند

(ثبت: 159257)

در همه آفاق دلداری نماند

در همه روی زمین یاری نماند

گل نماند اندر همه گلزار عشق

راستی باید نه گل خاری نماند

عقل با دل گفت کاندر باغ عشق

گرچه بر شاخ وفا باری نماند

یادگاری هم نماند آخر از آن

دل به بادی سرد گفت آری نماند

در جهان یک آشنا نگذاشت چرخ

چرخ را گویی جز این کاری نماند

گویی آخر این همه بیگانه‌اند

این ندانم آشنا یاری نماند

عشق را گفتم که صبرم اندکیست

گفت اینت بس که بسیاری نماند

انوری با خویشتن می‌ساز ازآنک

در دیار یار دیاری نماند

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا