🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار غزلیات
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را 147
غزل شمارهٔ ۲ : جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا 106
غزل شمارهٔ ۳ : ای کرده خجل بتان چین را 107
غزل شمارهٔ ۴ : ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا 107
غزل شمارهٔ ۵ : تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا 111
غزل شمارهٔ ۶ : گر باز دگرباره ببینم مگر اورا 139
غزل شمارهٔ ۷ : از دور بدیدم آن پری را 104
غزل شمارهٔ ۸ : جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما 87
غزل شمارهٔ ۹ : ای غارت عشق تو جهانها 136
غزل شمارهٔ ۱۰ : ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب 97
غزل شمارهٔ ۱۱ : خه‌خه به نام ایزد آن روی کیست یارب 111
غزل شمارهٔ ۱۲ : خه از کجات پرسم چونست روزگارت 106
غزل شمارهٔ ۱۳ : در همه عالم وفاداری کجاست 111
غزل شمارهٔ ۱۴ : غم عشق تو از غمها نجاتست 101
غزل شمارهٔ ۱۵ : تا دل مسکین من در کار تست 108
غزل شمارهٔ ۱۶ : جرم رهی دوستی روی تست 110
غزل شمارهٔ ۱۷ : دل در آن یار دلاویز آویخت 97
غزل شمارهٔ ۱۸ : ای به دیدهٔ دریغ خاک درت 107
غزل شمارهٔ ۱۹ : رخت مه را رخ و فرزین نهادست 85
غزل شمارهٔ ۲۰ : گلبن عشق تو بی‌خار آمدست 88
غزل شمارهٔ ۲۱ : پایم از عشق تو در سنگ آمدست 121
غزل شمارهٔ ۲۲ : کارم ز غمت به جان رسیدست 131
غزل شمارهٔ ۲۳ : حسن را از وفا چه آزارست 114
غزل شمارهٔ ۲۴ : معشوقه به رنگ روزگارست 109
غزل شمارهٔ ۲۵ : ز عشق تو نهانم آشکارست 116
غزل شمارهٔ ۲۶ : ای یار مرا غم تو یارست 96
غزل شمارهٔ ۲۷ : یارب چه بلا که عشق یارست 95 2
غزل شمارهٔ ۲۸ : هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست 109
غزل شمارهٔ ۲۹ : امید وصل تو کاری درازست 103
غزل شمارهٔ ۳۰ : مهرت به دل و به جان دریغست 91
غزل شمارهٔ ۳۱ : ای برادر عشق سودایی خوشست 102
غزل شمارهٔ ۳۲ : کار دل از آرزوی دوست به جانست 130
غزل شمارهٔ ۳۳ : عشق تو از ملک جهان خوشترست 101
غزل شمارهٔ ۳۴ : عشق تو قضای آسمانست 100
غزل شمارهٔ ۳۵ : هرکه چون من به کفرش ایمانست 103
غزل شمارهٔ ۳۶ : مرا دانی که بی‌تو حال چونست 109
غزل شمارهٔ ۳۷ : جمالت بر سر خوبی کلاهست 108
غزل شمارهٔ ۳۸ : عشق تو دل را نکو پیرایه‌ایست 92
غزل شمارهٔ ۳۹ : هرکس که غم ترا فسانه‌ست 69
غزل شمارهٔ ۴۰ : بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست 117
غزل شمارهٔ ۴۱ : دل بی‌تو به صدهزار زاریست 88
غزل شمارهٔ ۴۲ : ماه چون چهرهٔ زیبای تو نیست 145
غزل شمارهٔ ۴۳ : از تو بریدن صنما روی نیست 101
غزل شمارهٔ ۴۴ : روی برگشتنم از روی تو نیست 101
غزل شمارهٔ ۴۵ : جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست 151
غزل شمارهٔ ۴۶ : عشق تو بی‌روی تو درد دلیست 77
غزل شمارهٔ ۴۷ : در همه مملکت مرا جانیست 91
غزل شمارهٔ ۴۸ : مکن ای دل که عشق کار تو نیست 107
غزل شمارهٔ ۴۹ : بی‌مهر جمال تو دلی نیست 99
غزل شمارهٔ ۵۰ : یار با من چون سر یاری نداشت 123
غزل شمارهٔ ۵۱ : باز کی گیرم اندر آغوشت 126
غزل شمارهٔ ۵۲ : رایت حسن تو از مه برگذشت 90
غزل شمارهٔ ۵۳ : یار ما را به هیچ برنگرفت 101
غزل شمارهٔ ۵۴ : سخت خوشی چشم بدت دورباد 100
غزل شمارهٔ ۵۵ : از بس که کشیدم از تو بیداد 95
غزل شمارهٔ ۵۶ : مرا با دلبری کاری بیفتاد 86
غزل شمارهٔ ۵۷ : هرکس که ز حال من خبر یابد 115
غزل شمارهٔ ۵۸ : جان ز رازت خبر نمی‌یابد 80
غزل شمارهٔ ۵۹ : در دور تو کم کسی امان یابد 109
غزل شمارهٔ ۶۰ : حسنت اندر جهان نمی‌گنجد 99
غزل شمارهٔ ۶۱ : یار گرد وفا نمی‌گردد 103
غزل شمارهٔ ۶۲ : عشق تو بر هرکه عافیت به‌سر آرد 98
غزل شمارهٔ ۶۳ : یار دل در میان نمی‌آرد 96
غزل شمارهٔ ۶۴ : عشق هر محنتی به روی آرد 120
غزل شمارهٔ ۶۵ : زلف تو تکیه بر قمر دارد 114
غزل شمارهٔ ۶۶ : تا ماه‌رویم از من رخ در حجیب دارد 100
غزل شمارهٔ ۶۷ : مرا تا کی فلک رنجور دارد 103
غزل شمارهٔ ۶۸ : با قد تو قد سرو خم دارد 106
غزل شمارهٔ ۶۹ : جان نقش رخ تو بر نگین دارد 103
غزل شمارهٔ ۷۰ : یار با هرکسی سری دارد 90
غزل شمارهٔ ۷۱ : دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد 102
غزل شمارهٔ ۷۲ : تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد 114
غزل شمارهٔ ۷۳ : به بیل عشق تو دل گل ندارد 112
غزل شمارهٔ ۷۴ : دلم را انده جان می‌ندارد 111
غزل شمارهٔ ۷۵ : آرزوی روی تو جانم ببرد 72
غزل شمارهٔ ۷۶ : بدیدم جهان را نوایی ندارد 88
غزل شمارهٔ ۷۷ : بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد 94
غزل شمارهٔ ۷۸ : عشقم این بار جهان بخواهد برد 94
غزل شمارهٔ ۷۹ : حلقهٔ زلف تو بر گوش همی جان ببرد 70
غزل شمارهٔ ۸۰ : روی تو آرام دلها می‌برد 111
غزل شمارهٔ ۸۱ : صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد 127
غزل شمارهٔ ۸۲ : عشق ترا خرد نباید شمرد 137
غزل شمارهٔ ۸۳ : ای مانده من از جمال تو فرد 119
غزل شمارهٔ ۸۴ : جمالش از جهان غوغا برآورد 102
غزل شمارهٔ ۸۵ : باز دستم به زیر سنگ آورد 108
غزل شمارهٔ ۸۶ : حسنش از رخ چو پرده برگیرد 108
غزل شمارهٔ ۸۷ : هر کرا با تو کار درگیرد 77
غزل شمارهٔ ۸۸ : مرا صوت نمی‌بندد که دل یاری دگر گیرد 147
غزل شمارهٔ ۸۹ : نه دل کم عشق یار می‌گیرد 75
غزل شمارهٔ ۹۰ : دل راه صلاح برنمی‌گیرد 99
غزل شمارهٔ ۹۱ : نه وعدهٔ وصلت انتظار ارزد 86
غزل شمارهٔ ۹۲ : جانا دهان تنگت صد تنگ شکر ارزد 74
غزل شمارهٔ ۹۳ : درد تو صدهزار جان ارزد 116
غزل شمارهٔ ۹۴ : از وصل تو آتش جگر خیزد 97
غزل شمارهٔ ۹۵ : چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد 107
غزل شمارهٔ ۹۶ : دست در وصل یار می‌نرسد 87
غزل شمارهٔ ۹۷ : دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد 106
غزل شمارهٔ ۹۸ : هرچه با من کنی روا باشد 87
غزل شمارهٔ ۹۹ : نه چو شیرین لبت شکر باشد 106
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : رنگ عاشق چو زعفران باشد 225
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : ترا کز نیکوان یاری نباشد 91
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : مرا گر چون تو دلداری نباشد 118
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : بی‌عشق توام به سر نخواهد شد 93
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : حسن تو بر ماه لشکر می‌کشد 95
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : بدرود شب دوش که چون ماه برآمد 115
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : زلفت چو به دلبری درآمد 97
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : مرا تاثیر عشقت بر دل آمد 83
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : با روی دلفروزت سامان بنمی‌ماند 101
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : جانا دلم از غمت به جان آمد 92
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد 124
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : رخ خوبت خدای می‌داند 100
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : نه در وصال تو بختم به کام دل برساند 95
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : هرچه مرا روی تو به روی رساند 93
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند 126
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : حسن تو گر بر همین قرار بماند 75
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : طاقت عشق تو زین بیشم نماند 116
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : درد تو دلا نهان نماند 102
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : در همه آفاق دلداری نماند 108
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : عشق تو ز دل برید نتواند 106
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : گل رخسار تو چون دسته بستند 100
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند 81
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : هرکرا عشقت به هم برمی‌زند 97
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : هرچ از وفا به جای من آن بی‌وفا کند 96
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند 101
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : گر وفا با جمال یار کند 145
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند 107
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : جان وصال تو تقاضا می‌کند 79
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : دل به عشقش رخ به خون تر می‌کند 71
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : حسن تو عشق من افزون می‌کند 130
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : یار در خوبی قیامت می‌کند 89
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : زلفش اندر جور تلقین می‌کند 124
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : عالمی در ره تو حیرانند 103
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : گرد ترا دل همی چنان خواهد 127
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : یارم این بار، بار می‌ندهد 100
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : هرکه دل بر چون تو دلداری نهد 131
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : دوش آنکه همه جهان ما بود 107
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود 124
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : آن روزگار کو که مرا یار یار بود 112
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : دوش تا صبح یار در بر بود 107
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : ای دلبر عیار ترا یار توان بود 108
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : آنچه بر من در غم آن نامسلمان می‌رود 108
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : آب جمال جمله به جوی تو می‌رود 88
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : دست در روزگار می‌نشود 102
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود 141
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : چون نیستی آنچنان که می‌باید 110
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : دوستی یک دلم همی باید 96
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : دل در هوست ز جان برآید 96
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : ز هجران تو جانم می‌برآید 70
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : آنرا که غمت ز در درآید 94
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : صبر با عشق بس نمی‌آید 78
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : درد سر دل به سر نمی‌آید 81
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : یا وصل ترا عنایتی باید 127
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : ز عمرم بی‌تو درد دل فزاید 65
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید 97
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : چو کاری ز یارم همی برنیاید 133
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : به عمری در کفم یاری نیاید 83
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : ز عهد تو بوی وفا می‌نیاید 70
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : طاقتم در فراق تو برسید 99
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : غارت عشقت به دل و جان رسید 91
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : ساقیا بادهٔ صبوح بیار 104
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار 117
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : سلام علیک ای جفا پیشه یار 111
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : ای غم تو جسم را جانی دگر 109
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : دلدار به طبع گشت رام آخر 100
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : ای شده از رخ تو تاب قمر 112
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : ای پسر بردهٔ قلندر گیر 80
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : دلا در عاشقی جانی زیان‌گیر 79
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : ای جهان را به حضرت تو نیاز 105
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : تختهٔ عشق برنوشتم باز 99
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : قیامت می‌کنی ای کافر امروز 96
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : جمالت عشق می‌افزاید امروز 81
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : چارهٔ عشق تو نداند کس 87
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : جانا به غریبستان چندین بنماند کس 97
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : نگارا بر سر عهد و وفا باش 87
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : باز دوش آن صنم باده‌فروش 104
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : دوش در ره نگارم آمد پیش 104
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : به جان آمد مرا کار از دل خویش 93
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : کرا در شهر برگویم غم دل 74
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام 88
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : مست از درم درآمد دوش آن مه تمام 102
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : تا به مهر تو تولا کرده‌ام 110
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : بدو چشم تو که تا زنده‌ام 87
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام 99
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : یعلم‌الله که دوست‌دار توام 118
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : روی ندارم که روی از تو بتابم 102
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : کس نداند کز غمت چون سوختم 93
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : آخر در زهد و توبه دربستم 83
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : دل از خوبان دیگر برگرفتم 90
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : ای زلف تابدار ترا صدهزار خم 120
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : دردا و دریغا که دل از دست بدادم 119
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : برآنم کز تو هرگز برنگردم 122
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : ای مسلمانان ز جان سیر آمدم 104
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : در دست غم یار دلارام بماندم 107
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم 94
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : دل باز به عاشقی درافکندم 91
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : زیر بار غمی گرفتارم 106
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : هرچند به جای تو وفا دارم 89
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : بیا که با سر زلف تو کارها دارم 119
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : تا به کوی تو رهگذر دارم 94
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : درد دل هر زمان فزون دارم 104
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : عشقت اندر میان جان دارم 127
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم 98
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : جز سر پیوند آن نگار ندارم 120
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم 87
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : یارم تویی به عالم یار دگر ندارم 457
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : اگر نقش رخت بر جان ندارم 97
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : نگارا جز تو دلداری ندارم 110
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : گر عزیزم بر تو گر خوارم 92
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : بیا تا ببینی که من بر چه کارم 105
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : عمر بی‌تو به سر چگونه برم 122
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم 108
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : دل رفت و این بتر بر دلبر نمی‌رسم 102
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : پای بر جای نیست همنفسم 106
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : کار جهان نگر که جفای که می‌کشم 84
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : نو به نو هر روز باری می‌کشم 102
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : ای آرزوی جانم در آرزوی آنم 90
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم 64
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : جانا ز غم عشق تو امروز چنانم 81
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : تو دانی که من جز تو کس را ندانم 120
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : ره فراکار خود نمی‌دانم 96
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم 98
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمی‌زنم 96
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم 97
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : من که باشم که تمنای وصال تو کنم 106
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : باز چون در خورد همت می‌کنم 90
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : تا نپنداری که دستان می‌کنم 85
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : بی‌تو جانا زندگانی می‌کنم 87
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : هر غم که ز عشق یار می‌بینم 158
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : دل را به غمت نیاز می‌بینم 92
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : سر آن دارم کامروز بر یار شوم 96
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : روز دو از عشق پشیمان شوم 85
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم 119
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم 99
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : آخر به مراد دل رسیدیم 99
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : ای روی خوب تو سبب زندگانیم 115
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم 99
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : درمان دل خود از که جویم 126
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : ای بندهٔ روی تو خداوندان 81
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : عشق بر من سر نخواهد آمدن 123
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : عاشقی چیست مبتلا بودن 108
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن 91
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : آتش ای دلبر مرا بر جان مزن 90
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : به عمری آخرم روزی وفا کن 86
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : ای بت یغما دلم یغما مکن 95
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : ز من حجرهٔ خویش پنهان مکن 105
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : روی خوب خویش را پنهان مکن 100
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : شرم دار آخر جفا چندین مکن 145
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من 112
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : ای باد صبحدم خبری ده ز یار من 113
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : چو کرد خیمهٔ حسنت طناب خویش مکین 103
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو 89
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : ای قبای حسن بر بالای تو 89
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : ترک من ای من سگ هندوی تو 151
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : ای جان من به جان تو کز آرزوی تو 100
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : جرم رهی دوستی روی تو 98
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : ای مردمان بگویید آرام جان من کو 82
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : ای برده دل من و جفا کرده 115
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : ای ایزد از لطافت محضت بیافریده 119
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : ای رخت رشک آفتاب شده 88
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : هرگز از دل خبر نداشته‌ای 126
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : تا دل من برده‌ای قصد جفا کرده‌ای 100
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : سهل می‌گیرم چو با ما کرده‌ای 92
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : مسکین دلم به داغ جفا ریش کرده‌ای 106
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : بر مه از عنبر عذار آورده‌ای 113
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای 106
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : دامن اندر پای صبر آورده‌ای 133
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : زردرویم ز چرخ دندان‌خای 81
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : جانا به کمال صورتی‌ای 98
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : گر مرا روزگار یارستی 106
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : همچون سر زلف خود شکستی 124
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : یا بدان رخ نظری بایستی 117
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : ای دیر به دست آمده بس زود برفتی 82
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : چه نازست آنکه اندر سرگرفتی 133
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : ای دل تو مرا به باد دادی 106
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی 89
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : ای دوست به کام دشمنم کردی 127
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : گر ترا روزی ز ما یاد آمدی 107
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : بس دل‌افروز و دلارام آمدی 79
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : گر ترا طبع داوری بودی 95
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : یاد می‌دار کانچه بنمودی 85
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : بی‌دلم ای یار همچنان که تو دیدی 126
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : دلم بردی نگارا وارمیدی 125
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : بدخوی‌تری مگر خبر داری 108
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : روی چون ماه آسمان داری 102
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : ما را تو به هر صفت که داری 115
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : تو گر دوست داری مرا ور نداری 107
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : گرفتم کز غم من غم نداری 98
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : یک دم به مراعات دلم گرم نداری 218
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : ندارم جز غم تو غمگساری 113
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : ای کار غم تو غمگساری 135
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : با من اندر گرفته‌ای کاری 108
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : نگفتی کزین پس کنم سازگاری 112
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری 103
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : الحق نه دروغ محتشم یاری 107
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : گرفتم سر به پیمان درنیاری 79
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی 98
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : مرا وقتی خوشست امروز و حالی 114
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : گر جان و دل به دست غم تو ندادمی 96
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : گر من اندر عشق جز درد یاری دارمی 94
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : یک زمان از غم نیاسایم همی 90
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی 117
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی 105
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : بنامیزد به چشم من چنانی 96
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : ای غایت عیش این جهانی 189
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : گرد ماه از مشک خرمن می‌زنی 103
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بی‌معنی 136
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : نام وصل اندر زبانی افکنی 105
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : سر آن داری کامروز مرا شاد کنی 125
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : بی‌گناه از من تبرا می‌کنی 96
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی 133
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : از من ای جان روی پنهان می‌کنی 114
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : ناز از اندازه بیرون می‌کنی 105
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : باز آهنگ بلایی می‌کنی 125
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : دوستا گر دوستی گر دشمنی 87
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : در حسن قرین نوبهار آیی 114
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : این همه چابکی و زیبایی 106
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : ای همه دلبری و زیبایی 116
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی 96
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : ای روی تو آیت نکویی 106
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی 100
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی 142