🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۳۱ : بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر

(ثبت: 179748)

بی‌دلی را بی سبب آزرده گیر

خاکساری را به خاک اسپرده گیر

خسته‌ای از جور عشقت کشته دان

واله‌ای از عشق رویت مرده گیر

گر چنین خواهی کشیدن تیغ غم

جانم اندر تن چون خون افسرده گیر

چند خواهی کرد ازین جور و ستم؟

بی‌دلی از غم به جان آزرده گیر

برده‌ای، هوش دلم، اکنون مرا

نیم جانی مانده وین هم برده گیر

گر بخواهی کرد تیمار دلم

از غم و تیمار جانم خرده گیر

ور عراقی را تو ننوازی کنون

عالمی از بهر او آزرده گیر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا