🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴ : غم عشق تو از غمها نجاتست

(ثبت: 159153)

غم عشق تو از غمها نجاتست

مرا خاک درت آب حیاتست

نمی‌جویم نجات از بند عشقت

چه بندست آنکه خوشتر از نجاتست

مرا گویند راه عشق مسپر

من و سودای عشق این ترهاتست

ز لعب دو رخت بر نطع خوبی

مه اندر چارخانه شاه ماتست

دل و دین می‌بری و عهد و قولت

چو حال و کار دنیا بی‌ثباتست

عنایت بر سر هجرم به آیین

هم از جور قدیم و حادثاتست

چنان ترسد دل از هجر تو گویی

شب هجران تو روز وفاتست

به جان و دل ز دیوان جمالت

امیر عشق را بر من براتست

براتی گر شود راجع چه باشد

نه خط مجد دین شمس الکفاتست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا