🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۵ : چو کاری ز یارم همی برنیاید

(ثبت: 159294)

چو کاری ز یارم همی برنیاید

چو نوری به کارم همی درنیاید

چه باشد که من در غم او سرآیم

چو بر من غم او همی سرنیاید

ولیکن همین غم به آخر که با این

همی هیچ شادی برابر نیاید

مرا کز در دل درآید غم او

ز صد شادی دیگر آن در نیاید

به پیغامش از حال خود بازگویم

کش از من نیاید که باور نیاید

جوابم فرستد کزین می چه جویی

اگر باورم آید و گر نیاید

ترا با غم خویشتن کار باشد

که از تو جز این کار دیگر نیاید

تو ای انوری گر نباشی چه باشد

ازین هیچ طوفان همی برنیاید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا