🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۷۵۴ : آتشی از تو در دهان دارم

(ثبت: 195134)

آتشی از تو در دهان دارم

لیک صد مهر بر زبان دارم

دو جهان را کند یکی لقمه

شعله‌هایی که در نهان دارم

گر جهان جملگی فنا گردد

بی‌جهان ملک صد جهان دارم

کاروان‌ها که بار آن شکر است

من ز مصر عدم روان دارم

من ز مستی عشق بی‌خبرم

که از آن سود یا زیان دارم

چشم تن بود درفشان از عشق

تا کنون جان درفشان دارم

بند خانه نیم که چون عیسی

خانه بر چارم آسمان دارم

شکر آن را که جان دهد تن را

گر بشد جان جان جان دارم

آنچ داده‌ست شمس تبریزی

ز من آن جو که من همان دارم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا