🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۳ : تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام

(ثبت: 159322)

تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام

بی‌رنگ او ببین که چه شیون گرفته‌ام

دریای من غذای دل تنگ من شدست

دریای کشتیی که به سوزن گرفته‌ام

آهن دلا دلم ز فراق تو بشکند

کو را به دست صبر در آهن گرفته‌ام

یک روز دامن تو بگیرم که چند شب

در تو به اشک خویش به دامن گرفته‌ام

تا خود مرا ز بهر تو بودست دوستی

زان بی‌تو خویشتن را دشمن گرفته‌ام

ترسم که جان من کم من گیرد از جهان

کز جملهٔ جهان کم جان من گرفته‌ام

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا