🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۰۰ : تا کی از دست فراق تو ستم‌ها بینیم؟

(ثبت: 179817)

تا کی از دست فراق تو ستم‌ها بینیم؟

هیچ باشد که تو را بار دگر وابینیم

دل دهیم، از سر زلف تو چو بویی یابیم

جان فشانیم، اگر آن رخ زیبا بینیم

روی خوب تو که هر دم دگران می‌بینند

چه شود گر بگذاری تو دمی ما بینیم؟

ما که دور از تو ز هجرانت به جان آمده‌ایم

از فراق تو بگو: چند بلاها بینیم؟

خورد زنگار غمت آینهٔ دل به فسوس

نیست ممکن که جمال تو در آنجا بینیم

گم شد آخر دل ما، بر در تو آمده‌ایم

تا بود کان دل گم‌کردهٔ خود وابینیم

گر بیابیم دلی، بر سر کویت یابیم

ور ببینیم رخی، در دل بینا بینیم

روی بنمای، که امروز ندیدیم رخت

ای بسا حسرت و اندوه که فردا بینیم!

روی زیبای تو، ای دوست، به کام دل خویش

تا عراقی بنمیرد نه همانا بینیم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا