🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۳ : پای بر جای نیست همنفسم

(ثبت: 159352)

پای بر جای نیست همنفسم

چه کنم اوست دستگیر و کسم

در پی گرد کاروان غمش

از رسیلان نالهٔ جرسم

بر سر کوی او شبی گذرم

که حمایت کند سگ و عسسم

محرم پستهٔ لبت نشدم

تا نگفتم طفیلی و مگسم

گفتمش دل وصال می‌طلبد

راستی من هم اندرین هوسم

گفت با دل بگو که حالی نیست

ماحضر جز به هجر دست رسم

دل مرا گفت هم به از هیچت

رایگان هجر یافتم نه بسم

گویدم انوری در این پیوند

پای در پیش و پای بازپسم

گویم اینک از اینت می‌گویم

پای بر جای نیست همنفسم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا