🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۴ : من که باشم که تمنای وصال تو کنم

(ثبت: 159363)

من که باشم که تمنای وصال تو کنم

یا کیم تا که حدیث لب و خال تو کنم

کس به درگاه خیال تو نمی‌یابد راه

من چه بیهوده تمنای وصال تو کنم

گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد

ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم

از سر مردمیی گر تو کلاهی نهیم

مردم چشم و سرم طرف دوال تو کنم

ور به چشم تو درآید سخنم تا بزیم

در غزلها صفت چشم غزال تو کنم

شعر من سحر شد و شد به کمال از پی آن

که همی وصف جمالت به کمال تو کنم

چشم تو سحر حلالست و حرامست مرا

شاعری هرچه نه بر سحر حلال تو کنم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا