🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ : ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

(ثبت: 196235)

ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده

اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده

ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید

بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده

از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم

مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده

بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده

عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده

از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت

چون ماه نو این جانم خود را چو قمر کرده

خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی

ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده

از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی

تا این دل آواره از خویش سفر کرده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا