🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۴۶ : نگارا، گر چه از ما برشکستی

(ثبت: 179863)

نگارا، گر چه از ما برشکستی

ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستی

ربودی دل ز من، چون رخ نمودی

شکستی پشت من، چون برشکستی

چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟

چو آخر دست، از من می‌گسستی

ز نوش لب چو مرهم می‌ندادی

ز نیش لب چرا جانم بخستی؟

ز بهر کشتنم صد حیله کردی

چو خونم ریختی فارغ نشستی

اگر چه یافتی از کشتنم رنج

ز محنت‌های من، باری، برستی

مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی:

عراقی، از کف من نیک جستی!

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا