🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۸۳ : کی بود کین درد را درمان کنی؟

(ثبت: 179900)

کی بود کین درد را درمان کنی؟

کی بود کین رنج را آسان کنی؟

کی بسازی چارهٔ بیچاره‌ای؟

بی‌دلی را کی دوای جان کنی؟

کی برون آیی ز پرده آشکار؟

چند روی خوب را پنهان کنی؟

چند رو گردانی از سرگشته‌ای؟

عاجزی را چند سرگردان کنی؟

در بیابان غمم، وقت این دم است

کابر رحمت بر سرم باران کنی

بسکه غم خوردم ز جان سیر آمدم

چند بر خوان غمم مهمان کنی؟

دود سوز من گذشت از آسمان

تا کیم در بوتهٔ هجران کنی؟

همچو ابراهیم از لطفت سزد

کز میان آتشم بستان کنی

چون عراقی سر نهاده در برت

هم سزد گر درد او درمان کنی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا