🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۷۷ : ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

(ثبت: 192608)

ز آفتاب سعادت مرا شراباتست

که ذره‌های تنم حلقه خراباتست

صلای چهره خورشید ما که فردوسست

صلای سایه زلفین او که جناتست

به آسمان و زمین لطف ایتیا فرمود

که آسمان و زمین مست آن مراعاتست

ز هست و نیست برون‌ست تختگاه ملک

هزار ساله از آن سوی نفی و اثباتست

هزار در ز صفا اندرون دل بازست

شتاب کن که ز تأخیرها بس آفاتست

حیات‌های حیات آفرین بود آن جا

از آنک شاه حقایق نه شاه شهماتست

ز نردبان درون هر نفس به معراجند

پیاله‌های پر از خون نگر که آیاتست

در آن هوا که خداوند شمس تبریزیست

نه لاف چرخه چرخ‌ست و نی سماواتست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا