🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۹۰ : مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست

(ثبت: 192634)

مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست

همیشه سجده گهم آستان خرگه توست

به هر شبی کشدم تا به روز زنده کند

نوای آن سگ کو پاسبان درگه توست

ز پیش آب و گل من بدید روح تو را

خرد بگفت که سجده کنش که او شه توست

سجود کرد و در آن سجده ماند تا به ابد

نهاده روی بر آن خاک خوش که او ره توست

چه باشدت اگر این شوره خاک را که منم

به نعل بازنوازی که آن گذرگه توست

ایا دو دیده تبریز شمس دین به حق

تو کهربای دلی دل به عاشقی که توست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا