🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
و شما نیز مثل همیشه مهربان و رئوف و با معرفت هستید ...
البته که شعر گرامی ست . و گرامی تر آنکه شعر را از ناشعر باز
بی هیچ تردید و تعارفی ، این احساس خالص میان ما دو جانبه س .
دل آدمی ، سرمایه ی عظیمی ست . و آنکه دلش را داده، کوچک نیست
و این شعر را شما زیبا دیده اید . و این زیبا دیدن ، خود
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26650
تعداد مطالب: 2890
تعداد کل نظرات و نقدها:146794
آرزوی روی تو جانم ببرد
کافریهای تو ایمانم ببرد
از جهان ایمان و جانی داشتم
عشق تو هم این و هم آنم ببرد
غمزهات از بیخ وز بارم بکند
عشوهات از خان و از مانم ببرد
شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
از حساب جعل خود جانم ببرد
عقل را گفتم که پنهان شو برو
کین همه پیدا و پنهانم ببرد
گفت اگر این بار دست از من بداشت
باز باز آمد به دستانم ببرد
انوری چند از شکایتهای عشق
کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد
این همه بگذار و میگوی انوری
آرزوی روی تو جانم ببرد
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
۱- دفتر اول ( زیر سایه ی خورشید ) سالهای ۷۸ و ۷۹ ۲- دفتر دوم (
درود بر شما جناب خراسانی عزیز🌹🌱♻️
دوستت دارم یعنی زمین خیس دیدگان من قالیچه ی قدمهای توست !! دست تو که مال من
سلام مانا جان این صفحه متعلق به دخترم سارا ست هنوز لینگ را برایش ارسال نکرده
سلام اول از سارا بگویم که نام خواهر من نیز هست و از جانب ایشان
بستن فرم