🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل ۲۶ : شرف نفس به جودست و کرامت به سجود

(ثبت: 165946)

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود

هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش

که محالست در این مرحله امکان خلود

وی که در شدت فقری و پریشانی حال

صبر کن کاین دو سه روزی به سرآید معدود

خاک راهی که برو می‌گذری ساکن باش

که عیونست و جفونست و خدودست و قدود

این همان چشمهٔ خورشید جهان افروزست

که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود

خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان

خاک مصرست ولی بر سر فرعون و جنود

دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند

ای برادر که نه محسود بماند نه حسود

قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن

گرت ایمان درستست به روز موعود

دست حاجت که بری پیش خداوندی بر

که کریمست و رحیمست و غفورست و ودود

از ثری تا به ثریا به عبودیت او

همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود

کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان

هیچ خواهنده ازین در نرود بی‌مقصود

پند سعدی که کلید در گنج سعد است

نتواند که به جای آورد الا مسعود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا