🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار رباعیات
عنوان شعر خوانش نظرات
رباعی شمارهٔ ۱ : هر ساعتم اندرون بجوشد خون را 121 1
رباعی شمارهٔ ۲ : عشاق به درگهت اسیرند بیا 202
رباعی شمارهٔ ۳ : ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب 108
رباعی شمارهٔ ۴ : چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت 139
رباعی شمارهٔ ۵ : دل می‌رود و دیده نمی‌شاید دوخت 81
رباعی شمارهٔ ۶ : روزی گفتی شبی کنم دلشادت 299 1
رباعی شمارهٔ ۷ : صد بار بگفتم به غلامان درت 119
رباعی شمارهٔ ۸ : آن یار که عهد دوستاری بشکست 118
رباعی شمارهٔ ۹ : شبها گذرد که دیده نتوانم بست 107
رباعی شمارهٔ ۱۰ : هشیار سری بود ز سودای تو مست 84
رباعی شمارهٔ ۱۱ : گر زحمت مردمان این کوی از ماست 92
رباعی شمارهٔ ۱۲ : وه وه که قیامتست این قامت راست 87
رباعی شمارهٔ ۱۳ : سرو از قدت اندازهٔ بالا بردست 82
رباعی شمارهٔ ۱۴ : امشب که حضور یار جان افروزست 101
رباعی شمارهٔ ۱۵ : آن شب که تو در کنار مایی روزست 97
رباعی شمارهٔ ۱۶ : گویند هوای فصل آزار خوشست 412
رباعی شمارهٔ ۱۷ : خیزم بروم چو صبر نامحتملست 144
رباعی شمارهٔ ۱۸ : آن ماه که گفتی ملک رحمانست 178
رباعی شمارهٔ ۱۹ : آن سست وفا که یار دل سخت منست 91
رباعی شمارهٔ ۲۰ : از بس که بیازرد دل دشمن و دوست 140
رباعی شمارهٔ ۲۱ : ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست 104
رباعی شمارهٔ ۲۲ : چون حال بدم در نظر دوست نکوست 137
رباعی شمارهٔ ۲۳ : غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست 337
رباعی شمارهٔ ۲۴ : گر دل به کسی دهند باری به تو دوست 117
رباعی شمارهٔ ۲۵ : گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست 586 1
رباعی شمارهٔ ۲۶ : گویند رها کنش که یاری بدخوست 95
رباعی شمارهٔ ۲۷ : شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست 732
رباعی شمارهٔ ۲۸ : با دوست چنانکه اوست می‌باید داشت 104
رباعی شمارهٔ ۲۹ : بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت 111
رباعی شمارهٔ ۳۰ : روی تو به فال دارم ای حور نژاد 105
رباعی شمارهٔ ۳۱ : تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد 104
رباعی شمارهٔ ۳۲ : نوروز که سیل در کمر می‌گردد 225
رباعی شمارهٔ ۳۳ : کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد 96
رباعی شمارهٔ ۳۴ : دستارچه‌ای کان بت دلبر دارد 105
رباعی شمارهٔ ۳۵ : گر باد ز گل حسن شبابش ببرد 111
رباعی شمارهٔ ۳۶ : کس نیست که غم از دل ما داند برد 95
رباعی شمارهٔ ۳۷ : هر وقت که بر من آن پسر می‌گذرد 89
رباعی شمارهٔ ۳۸ : خالی که مرا عاجز و محتال بکرد 166
رباعی شمارهٔ ۳۹ : چون بخت به تدبیر نکو نتوان کرد 92
رباعی شمارهٔ ۴۰ : شمع ارچه به گریه جانگدازی می‌کرد 86
رباعی شمارهٔ ۴۱ : ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد 157
رباعی شمارهٔ ۴۲ : آن دوست که آرام دل ما باشد 125
رباعی شمارهٔ ۴۳ : آن را که جمال ماه پیکر باشد 84
رباعی شمارهٔ ۴۴ : آن را که نظر به سوی هر کس باشد 94
رباعی شمارهٔ ۴۵ : هر سرو که در بسیط عالم باشد 169
رباعی شمارهٔ ۴۶ : گر دست تو در خون روانم باشد 96
رباعی شمارهٔ ۴۷ : بیچاره کسی که بر تو مفتون باشد 153
رباعی شمارهٔ ۴۸ : آهو بره را که شیر در پی باشد 86
رباعی شمارهٔ ۴۹ : ما را به چه روی از تو صبوری باشد 104
رباعی شمارهٔ ۵۰ : مشنو که مرا از تو صبوری باشد 113
رباعی شمارهٔ ۵۱ : آن خال حسن که دیدمی خالی شد 100
رباعی شمارهٔ ۵۲ : دانی که چرا بر دهنم راز آمد 106
رباعی شمارهٔ ۵۳ : روزی نظرش بر من درویش آمد 75
رباعی شمارهٔ ۵۴ : گفتم شب وصل و روز تعطیل آمد 116
رباعی شمارهٔ ۵۵ : وقت گل و روز شادمانی آمد 150
رباعی شمارهٔ ۵۶ : در چشم من آمد آن سهی سرو بلند 99
رباعی شمارهٔ ۵۷ : در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند 95
رباعی شمارهٔ ۵۸ : گویند مرو در پی آن سرو بلند 177
رباعی شمارهٔ ۵۹ : کس با تو عدو محاربت نتواند 92
رباعی شمارهٔ ۶۰ : آنان که پریروی و شکر گفتارند 153
رباعی شمارهٔ ۶۱ : آن کودک لشکری که لشکر شکند 113
رباعی شمارهٔ ۶۲ : کس عیب نظر باختن ما نکند 140
رباعی شمارهٔ ۶۳ : مجنون اگر احتمال لیلی نکند 118
رباعی شمارهٔ ۶۴ : آن درد ندارم که طبیبان دانند 103
رباعی شمارهٔ ۶۵ : مردان نه بهشت و رنگ و بو می‌خواهند 154
رباعی شمارهٔ ۶۶ : هر چند که عیبم از قفا می‌گویند 89
رباعی شمارهٔ ۶۷ : با دوست به گرمابه درم خلوت بود 144
رباعی شمارهٔ ۶۸ : من دوش قضا یار و قدر پشتم بود 147
رباعی شمارهٔ ۶۹ : داد طرب از عمر بده تا برود 74
رباعی شمارهٔ ۷۰ : سودای تو از سرم به در می‌نرود 91
رباعی شمارهٔ ۷۱ : من گر سگکی زان تو باشم چه شود؟ 88
رباعی شمارهٔ ۷۲ : چون صورت خویشتن در آیینه بدید 96
رباعی شمارهٔ ۷۳ : گر تیر جفای دشمنان می‌آید 77
رباعی شمارهٔ ۷۴ : من چاکر آنم که دلی برباید 91
رباعی شمارهٔ ۷۵ : این ریش تو سخت زود برمی‌آید 120
رباعی شمارهٔ ۷۶ : امشب نه بیاض روز برمی‌آید 108
رباعی شمارهٔ ۷۷ : هرچند که هست عالم از خوبان پر 93
رباعی شمارهٔ ۷۸ : بستان رخ تو گلستان آرد بار 139
رباعی شمارهٔ ۷۹ : از هرچه کنی مرهم ریش اولیتر 140
رباعی شمارهٔ ۸۰ : ای دست جفای تو چو زلف تو دراز 91
رباعی شمارهٔ ۸۱ : تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز 87
رباعی شمارهٔ ۸۲ : نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز 99
رباعی شمارهٔ ۸۳ : ای ماه شب‌افروز شبستان‌افروز 123
رباعی شمارهٔ ۸۴ : یا روی به کنج خلوت آور شب و روز 203
رباعی شمارهٔ ۸۵ : رویی که نخواستم که بیند همه کس 103
رباعی شمارهٔ ۸۶ : گر بیخبران و عیبگویان از پس 82
رباعی شمارهٔ ۸۷ : منعم که به عیش می‌رود روز و شبش 126
رباعی شمارهٔ ۸۸ : نونیست کشیده عارض موزونش 115
رباعی شمارهٔ ۸۹ : گویند مرا صوابرایان به هوش 97
رباعی شمارهٔ ۹۰ : همسایه که میل طبع بینی سویش 154
رباعی شمارهٔ ۹۱ : یا همچو همای بر من افکن پر خویش 80
رباعی شمارهٔ ۹۲ : ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ 103
رباعی شمارهٔ ۹۳ : گر دست دهد دولت ایام وصال 120
رباعی شمارهٔ ۹۴ : خود را به مقام شیر می‌دانستم 209
رباعی شمارهٔ ۹۵ : خورشید رخا من به کمند تو درم 98
رباعی شمارهٔ ۹۶ : هر سروقدی که بگذرد در نظرم 104
رباعی شمارهٔ ۹۷ : شبهای دراز بیشتر بیدارم 120
رباعی شمارهٔ ۹۸ : از جملهٔ بندگان منش بنده‌ترم 82
رباعی شمارهٔ ۹۹ : خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم 111
رباعی شمارهٔ ۱۰۰ : گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم 100
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ : آن دوست که دیدنش بیارید چشم 144
رباعی شمارهٔ ۱۰۲ : آن رفته که بود دل بدو مشغولم 95
رباعی شمارهٔ ۱۰۳ : مندیش که سست عهد و بدپیمانم 105
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ : من بندهٔ بالای تو شمشاد تنم 92
رباعی شمارهٔ ۱۰۵ : هر گه که نظر بر گل رویت فکنم 76
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ : آرام دل خویش نجویم چه کنم؟ 124
رباعی شمارهٔ ۱۰۷ : گفتم که دگر چشم به دلبر نکنم 87
رباعی شمارهٔ ۱۰۸ : من با تو سکون نگیرم و خو نکنم 90
رباعی شمارهٔ ۱۰۹ : خیزم قد و بالای چو حورش بینم 107
رباعی شمارهٔ ۱۱۰ : می‌آیی و لطف و کرمت می‌بینم 108
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ : چون می‌کشد آن طیرهٔ خورشید و مهم 75
رباعی شمارهٔ ۱۱۲ : من با دگری دست به پیمان ندهم 147
رباعی شمارهٔ ۱۱۳ : ما حاصل عمری به دمی بفروشیم 103
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ : بگذشت بر آب چشم همچون جویم 85
رباعی شمارهٔ ۱۱۵ : یاران به سماع نای و نی جامه‌دران 118
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ : یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان 86
رباعی شمارهٔ ۱۱۷ : من خاک درش به دیده خواهم رفتن 117
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ : مه را ز فلک به طرف بام آوردن 154
رباعی شمارهٔ ۱۱۹ : در دیده به جای سرمه سوزن دیدن 93
رباعی شمارهٔ ۱۲۰ : ای دوست گرفته بر سر ما دشمن 90
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ : ای دست تو آتش زده در خرمن من 97
رباعی شمارهٔ ۱۲۲ : آن لطف که در شمایل اوست ببین 159
رباعی شمارهٔ ۱۲۳ : چون جاه و جلال و حسن و رنگ آمد و بو 98
رباعی شمارهٔ ۱۲۴ : یک روز به اتفاق صحرا من و تو 132
رباعی شمارهٔ ۱۲۵ : ما را نه ترنج از تو مرادست نه به 145
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ : نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه 161
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ : ای کاش نکردمی نگاه از دیده 96
رباعی شمارهٔ ۱۲۸ : ای بی‌رخ تو چو لاله‌زارم دیده 89
رباعی شمارهٔ ۱۲۹ : ای مطرب ازان حریف پیغامی ده 101
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ : ای راهروان را گذر از کوی تو نه 118
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ : هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ 98
رباعی شمارهٔ ۱۳۲ : گیرم که به فتوای خردمندی و رای 133
رباعی شمارهٔ ۱۳۳ : کی دانستم که بیخطا برگردی؟ 106
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ : ای کاش که مردم آن صنم دیدندی 105
رباعی شمارهٔ ۱۳۵ : گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری 193
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ : هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری 91
رباعی شمارهٔ ۱۳۷ : ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی 147
رباعی شمارهٔ ۱۳۸ : ای پیش تو لعبتان چینی حبشی 100
رباعی شمارهٔ ۱۳۹ : ماها همه شیرینی و لطف و نمکی 126
رباعی شمارهٔ ۱۴۰ : کردیم بسی جام لبالب خالی 115
رباعی شمارهٔ ۱۴۱ : در وهم نیاید که چه شیرین دهنی 94
رباعی شمارهٔ ۱۴۲ : گر کام دل از زمانه تصویر کنی 102
رباعی شمارهٔ ۱۴۳ : ای کودک لشکری که لشکر شکنی 125
رباعی شمارهٔ ۱۴۴ : ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی 89
رباعی شمارهٔ ۱۴۵ : گر دشمن من به دوستی بگزینی 112
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ : گر دولت و بخت باشد و روزبهی 107