🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
احساس می کنم
دنیایم
با هر پلکی از من
با غمزده ی ابرهایش
به تنگ می آید،
برای نگاهِ مثلِ ماهَت!
غافل از پنجره یِ اتاقت
که چشمانت را دوخته ای برای دیگری،
و دلت را
گره زده می دانی…
آه
چه بگویم
لبانم واژه های بلغورِ خیس را
به طعم شاخه های درخت انار
مزه می کند
و لال می شود
مثلِ کبوتری که، در چنگِ نگاه معشوقه اش
اسیر
و بال هایش را
می بخشد…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 5, 1398
🌿🌺🌿🌺🌿🌺
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر شما
تشکر و قدر دانی میکنم از حضورتون
در پناه حق
پاسخ
آبان 5, 1398
… با از خود بالاتر
هیچگاه نه قهوه نوشیده ام و
قطره ای در جامی شکسته نه، زهر شوکران!
شبی با اما پایین تر از خود
سه دنیا غصه خورده و هزار و یک مرد مرده ام!
پ………………….
… درود و احسنت……………………………………………….
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر شما
زیباست آنچه کاشتی
و خوش نگار سپاس از مهر بی حصرتان
در پناه حق
پاسخ
آبان 5, 1398
سلام
عالی بودحظبردم
احسنت
پاسخ
آبان 6, 1398
درود بر شما
متشکرم بابت توجه و نظرتون
عالی منظرید
در پناه حق
پاسخ
بستن فرم