🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
(۱)
پا تووی کفش هر کس کردم
باز لنگ میزد…
***
زندگی،،،
هیچگاه همگامم نبود!
(۲)
آفتاب،،،
هدایتگر ما بود اما،
تن به شبپرههائی دادیم که،
دورِ سرمان میچرخیدند!
(۳)
زندهایم اما،،،
بیشک با پُتک جهالتِ طالبان
روزی،
مثلِ تندیسِ بودا
نابود میشویم.
#زانا_کوردستانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
اردیبهشت 16, 1402
زندهایم اما،،،
بیشک با پُتک جهالتِ طالبان
روزی،
مثلِ تندیسِ بودا
نابود میشویم
درودتان
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 16, 1402
سلام درود
صبح و روزتان بهشت
زیباست، با اجازه حقیر اوّلی را به این شکل خواندم!
ــــــــــــــــــــــ
پلک زد پا
در پاکتِ کفشِ هرکه
لنگید بی درنگ!
دورِ دنیا
از دور و نزدیک
هیچکس همگامم نبود!
پاسخ
اردیبهشت 16, 1402
سلام و درود تان
پاسخ
اردیبهشت 16, 1402
درودو سپاس بزرگوار دستمریزاد این خرد همانگونه که نوشتید خواندمو لذت بردم
🙏🙏🙏🙏
پاسخ
اردیبهشت 16, 1402
کفش
پایم را زده بود
درد گریه میکرد برایش
گونه اش را بوسیدم
به رویم خندید
پاسخ
بستن فرم