🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بحـر مهمـل

(ثبت: 220) آبان 23, 1394 
بحـر مهمـل

مــام میـهـن ، مـــرده ؛ در اقـلـیــم آبــاد خــــدا
دایه، چون، داعش شود ؛ سرشیشه ، قیری می کند
پـرورشگاهی است ؛ این دنیــای از اِشــراف ، دور
دسـت َاشـراف وزیرســتـان ، وزیــری ، می کنــد
جنگل مـولا ، در این غار است ؛ و تولیـدش ، ترور
هرکـه بـرفـش بیشتـر؛ تنـدیس میــری می کنــد
کودکش ،آتَش ، بیـار ؛ آتِش، مـدار ؛ و میـن شکار
این جمـاعت ، عاشـقی هـا ، بعـد پیــری ، می کنـد
باجوان ، اکسیر اعظم ، مشفـق است؛ امـا چه سود؟
بـرده تنــدآبـش ؛ نمـی دانـد ؛ اسـیـری می کنــد
انتحــار، عیـن بلاهـت ؛ مـایـه اش، حمـقی شگرف
آن سفیـه این سان ! به صد اسفه، امیـری ، می کند
فــاز رُنــد پهـلــوانــی ، نفـلـه ای مـانیـتـوریـسـم
دُردی اش، پشمین هیـولایی ست ؛ و پیری می کند
شعر «اقبـالی» در آرشیو ؛ و به روز ؛ این بول جناح,
درخیــال خـام خــود ؛ خیـــر خطیـری ، می کنــد
ادعـایــی منبعـث ، از هُـــرم شـام ، آدینـــه شـب
بر بـروت گـربه ، چـرب افتـاده ؛شـیـری می کنـد
دستU. S. A . . مریزاد ! این همـه ! زد ایلــدرم !
ترکبـــازی ، ترکتــاز ، از نـاگـزیـــری ، می کنــد
دیگ یـانگی ، تـه گـرفـت ؛ از تـاج نـو ، تـاراج نـو
دسـت ، بر کفکیـر، مـانـده ؛ بـاج گیــری می کنـد
چیـده نـارس ، نـو رسان دیکتـه ی هیتـلـر نـویس
موسیَ ن ، مـوسـولـیَ ن ، صیهـون نفیـری می کنـد
داعیـه ش ، این بـار ، داعش ساز شد ؛ با سـاز دین
مستشـاری ، بـدحنــا ، شـد ؛ مستشیـری می کنــد
جنگ سوم،خان هشت و خانه ها هم ، خاوری ست
پوزهء خـرسی به کنـدو ، خورده ؛ دیری می کنـد

نظرها 18 
  1. سوگند صفا

    آبان 23, 1394

    سلام و درود بیکران..

    والله که حرف شعرتان درد جهانیان است و همچون در و گهر ارزشمند و نایاب… و یا کم یاب در ادبیادت…

    احسنت بر این قلم…واقعا که آموختیم…

    زنده باشین استاد

    • سلام و درود بر شما نازنینم 

      خوش آمدید 

      مقدمتان گلباران 

    • صباغ کلات

      آبان 23, 1394

      روزگار،اینست؛ پروحشت ،ترور 

      آب پـاک زنـدگانی ، نیسـت ،  کــر 

      کیمیا ، می کرد ؛مس را ، نیز زر  

      این زمان خرمهره را ، گویند ؛ دُر 

      گل ، به دامان صفا ، آویخته است   

      می دهـد سوگنـدهـا ؛بسیـار و پـر  

      مآمنم باشی ؛ که جرمـم ثابت ست 

      طبـق این مصداق شد ؛الحـقُ ،مـرّ

      وای از این بئس المقـر! از انتحـار 

      می خورد؛ درغنچگی  گل را، شتر 

      …………………………………………………

      سپاس گرامیدختم . ممنونم. 

      درود و سپاس .         

      .

  2. سلام و عرض ادب و احترام محضر مقدس پدر عزیزم 

    ماه من در آسمان شوِر… ..عجيبی می کند

    کهکشان را آشيان بر…. .عندليبی می کند

    گر چه شِط ….چشم او در انحصار ابر شد

    باز هم چشماِن خود…. وقِف حبيبی می کند

    چون ندارد طاقت ديدار.. ….اشک شمع را

    تاوِل ……پروانه را…..دارد طبيبی می کند

    پای مردان …..چون به منزلگاه آرامش رسد

    گردن نامردمان ٬ دارش ….صليبی می کند

    خوش نگه ميدارد او نان و نمک را حرمتش

    حرمتی که ……..از سخاوت دلفريبی می کند

    شک نکن او در سخاوت بی نظير است و کريم

    کشت يک نيکی توان در صد ضريبی می کند

    کوس رسوايی زند……. بر بام فقر و بی کسی

    دست خالی …..جنگ با مردم فريبی می کند 

    گر گل باغ اميدت …می شود پرپر…. ..گلم

    حکمتش بين که نصيبت ….باغ سيبی می کند

    شاد یاشا 

    آلاهین امانیندا

    • صباغ کلات

      آبان 23, 1394

      .

      نیســتم ؛ پـا بـنـد حـرف مـردم ؛ ای بانـوی  مهـر !

      دل ، به دل را ، باورش داریم ؛ تا  آن سوی  مهــر

      شکـــر حـق را ، بینم ات ؛ سـلمـاز بـاغی ، پرگلی 

      از شمیم ات ، وام گیـرد ؛ غنچه ء خوشبـوی مهــر

      تا هزار اشکوبه ، سازیم ؛ خشت اول ، مهـــر ، نه

      مهربان ، مهـرانه پاشد  ؛ مهــرگان ،باروی  مهـــر

      محفل طـارق، به شکل  دایـره است ؛ و گوی زر

      تسمیت را، می زنیم ؛ بر نام کاشی « کـوی مهـر »

      اعظم ، این جـا ، زرنگار بـــارگاه  طــارقی ا ست

      باش ! تا ، زرین نگار ، آیـد ؛ همـان آهـــوی  مهـر

      مهـــــربـانــویی ، کـه مـن دارم  ؛ ندارد ؛ پـادشـاه

      دولت  درویش، کو !؟ تا، سر دهـد ؛ هوهوی مهـر  

      …………………………………………………………….

      سپاس بیکرانه . گرامیدختم . استاد بانوی عروض

       دستمریزادتان !

      بابت تشریح وزن و بحر و عروض .

      وسروده ء بسیار زیبایتان . دمت گرم با طبع شیوا 

      ممنونم.           

  3. سلام و عرض ادب و احترام محضر مقدس استاد اعظم و دوستان و اساتید ارجمند

    وزن این سروده ی استاد اعظم همانطور که در تقطیع ملاحظه می قرمایید بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن هست از بحر رمل مثمن محذوف

    بحر رمل= ارکان مبتنی بر فاعلاتن را بحر رمل می گویند

    مثمن = هر مصرع دارای چهار رکن و هر بیت دارتای هشت رکن می باشد

    محذوف = حذف (تن) از فاعلاتن است که فاعلا می ماند و آن را به فاعلن تبدیل کرده اند

     

    فــاز رُنــد پهـلــوانــی ، نفـلـه ای مـانیـتـوریـسـم 

    فا/ز/رن/د=دی*  (_/7/_/_)  فاعلاتن

    په/ل/وا/نی *   (_/7/_/_)  فاعلاتن

    نف/ل/ای/ما * (_/7/_/_)  فاعلاتن

    نی/ت/ری (سم) * (_/7/_)  فاعلن

    __________________________________

    دُردی اش، پشمین هیـولایی ست ؛ و پیری می کند

    در/د/یش/پش*  (_/7/_/_)  فاعلاتن

    می(ن)/ه/یو /لا * (_/7/_/_)  فاعلاتن

    یی/ست/پی/ری*  (_/7/_/_) فاعلاتن

    می/ک/ند *      (_/7/_)   فاعلن 

    با احترام    

    • نگار حسن زاده

      آبان 23, 1394

      سلام مهربانم…

      می آموزم در محضرتون…
      سپااااس

  4. نگار حسن زاده

    آبان 23, 1394

    سلام و عرض ادب و احترام پدر بزرگوارم…

    مانند همیشه بسیار زیبا بود..

    لذت بردم و آموختم از قلم هنرمندتون….

    و همچین از آموزش های زیبای مهربانوی عزیز…

    ببخشید من شکلک ندارم که گل نثارتون کنم

    سربلند و سعادتمند باشید

    • صباغ کلات

      آبان 23, 1394

      .

      سلام .گرامیدختم .

      خانم نگار اعظـم بزرگمهرم . 

      سپاس  الطاف مداوم و شامل . 

      عزیزان من همه گل اند . نیازی  به شکل  نیست 

      درودتان 

                .

      .

    • نـــگــاریـــنا نـــگــاریـــنا نــگــارا

      چه کردی ؟ با دل من ؛ گو: خدا را 

      سعیدم چون که دارم زرنگاری

      نگارم ماه شبها ؛ مجلس آرا

      بزودی زرنگارم خواهد آمد

      مثلث می شود تکمیل ؛ اینجا

      الهی دخترانم را نگهدار 

      به حق و حرمت یاسین و طاها

      خوش آمدی عزیز دل 

      مقدمت گلباران

      • نگار حسن زاده

        آبان 24, 1394

        مهربانوی بی نظیرم بی نهایت سپاس…ممنونم که به مهر می نوازید…ببخشید که دست خالی و بدون شاخه ای گل برای تشکر آمدم…با گوشی هستم….عذر میخوام

  5. سمانه تیموریان

    آبان 23, 1394

    سلام و عرض ادب استادعزیزم

    واقعا فاخر و زیباست و تامل برانگیز 

    می آموزم در محضرتون 

    • سلام و درود بر شما مهربان 

      خوش آمدی 

      شعری از استاد و پدر عزیزم تقدیم شما 

      بـزم عظمـــا شد ؛ اگــــر یاران کنـــــار آینـــد و خوش

       بـر ســـر شـــادی ٬ ز قنــد دل چنان سایند ؛ و خوش

       نيست این تصميم کبـــری ؛ خواهشی اصغــــر سرود

       تا٬ به نظمی ٬ بهترین ٬ یک مجلس ٬ آراینــد ؛ و خوش

       دوستــــــانـم ٬ بهتــــرین انــد ؛ و خـــدا را ٬ شاکــرم

       با مــلایک همسراننـد ؛ بل که ٬ همتــاینـــد ؛ و خوش

      مقدمتان گلباران 

      • صباغ کلات

        آبان 24, 1394

        سلام . دخترم . 

        ماشاء الله  به این حافظه .و آرشیو منسجم 

        کی   بوده  ؟  چه بود ه ؟ …

        درود بر مرام           شما . 

    • صباغ کلات

      آبان 24, 1394

      .

      سلام . دخترم . 

      خانم سمانه بزرگمهرم . 

      ممنونم. از بزرگواری ها . 

      سپاسی بیکرانه            

  6. حبّذا استاد شیرین کار «صباغ کلات»

    ای تو در شعردری حلال کل مشکلات…..

    بهره بردم و مستفیض شدم.

  7. سلام براستادِجان وجان درویش ومعدن وکان ادب زمان

    بجای اینکه بگم چقدر زیبا سروده اید وچه پیامی زیباتر واز چه حقایقی پرده برداشته اید که اظهر الشاست وهرآنچه عرض کنم در مورد شما واشعارتان اطاله کلام است. .امروز فقط یه خاطره ای رو براتون تعریف میکنم استاد وحالشو ببرید. رفتم پیش دکتر برای سی تی اسکن البته با یکی از اساتیدم وقتی دکتر سی تی اسکن و دید گفتش که هیجده تا ترکش ریزودرشت تو مغزتون هست وباید خیلی مراقب باشید. بدون اینکه خودم بخوام ناخواسته خنده ام گرفت. استادم که کنارم بود وایشون مجبورم کرده بود که بیام سی تی اسکن گفتش این چه حرکتیه زشته پیش خانم دکتر میخندی از تو بعیده. ودکتروکه نگاه کردم دیدم انگار شاکی شده که چرا به حرفاش خندیدم..خودمو جمع وجورکردم واز استاد ودکتر عذر خواهی کردم وبا کمال ادب عرض کردم که خانم دکتر میبخشید شما فرمودید هیجده تا ترکش تو مغزته. اولندش اگر مغز داشتم که ترکش تو مغزم نبود ودومندش اگر این همه ترکش تو مغزمه که دیگر برام مغزی نمونده سومندش خدا وقتی داشت منو خلق میکرد یادش رفت مغزم بزاره حالا شمامیگید تو مغزم این ترکشها هست .حالا فهمیدم که دستگاهتون مشکل داره چون شما از چیزی منو میترسونید که وجود خارجی نداره وخلاصه دکتر واستاد هم زدند زیر خنده وهردو گفتند خدا شفاتون بده. استاد صباغ جان نفهمیدم این دعای آخرشون به معنی شفای جسم ومغزم بود ویا اینکه خدا بهم عقل بده. اما دومیش به نظرم عاقلانه تر بود.

    استاد اون بالا بالاها یه شعری فرموده بودید واسم بنده هم در اون اومده خیلی لطف داشتید هرشعری رو که شما از بنده اسم میارید و تو دفترم مینویسم وتو انجمن شعر میخونم.بچه ها لذت میبرند ومنم سینه جلو شکم تو وسربالا بادی به غبغب میندازیم ومیگیم ما اینیم دیگه. ببینید که من چقدر بزرگم وشاعر که استاد صباغ واسم شعر سروده وخلاصه میزنم تو ذوقشون وخودم حالشو میبرم. خوشحالم که اینقدر سرحالید وهمچنان از جوانان پرشورتر حضوردارید. .همیشه باشید که بودنتان بودن خیلیهاست. خدا خیرتون بدهد وسایه تون بر سر ادب وهنر این سرزمین مستدام باد. یاعلی وشرمسار این همه اتلاف وقت گرانبهاتون.حالا مهربانو میاد وهرچی لیچاره بارمون میکنه که چراوقت پدر وگرفتی. خیال میکنه پدر ارث پدریشونه وما هم حقی نداریم. فدات استاد دوستتان دارم ویاعلی هرروز که میگذره برای زیارت شما طناب فاصله کوتاهتر میشه وامید که آخرین گره رو بزنم وخدمت برسم جهت دست بوسی. یاحق

    • راستی استاد یه نگاهی به پروفایلتون بفرمایید یه اشتباه تایپی هست تصحیح بفرمایید.