🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بهار من

(ثبت: 263988) شهریور 29, 1402 

 

بهار منی تو
تن خشکم از حس سبزینه یِ
سبز تو
سبز شد
و همچون شکوفه
میان گلستان دستان تو
تازه شد
هست شد
و در نِی نِی هر نگاه تو
از ساغر دیده ات
باده نوشید و سر مست شد
چنین بود میلاد من
در سحرگاه بیداری تو
در آن لحظه که
با زوان تو شد
حلقه بر گردن من
و من پیش شمع نگاه تو
پروانه وار پر کشیدم
که تا می توانم
ببوسم لب غنچه ات را
و در اوج احساس هستی
تو را
در میانِ
گل و آب و آیینه و شمع
کنارم ببینم
و در گوشت آرام بگویم :
لبت بوسه گاه لبانِ من است ، بوسه ای دِه

پریشانم امشب
پریشانتر از موج گیسوی مواج تو روی شانه
پریشانتر از مرغی بی آشیانه
پریشانتر از عاشقی بی نشانه
پریشان مخواهم
پریشان مخواهم
من آن مرغ بی آشیانم
من آن عاشق بی نشانم
پریشان مخواهم
پریشان مخواهم
مرا زیر مژگان مشکین خود آشیان ده
و با هر نگاهت
به هر سو که باشد
نشان ده
مرا از میان غزل ها صدا کن
مرا بار دیگر
از این رِخوت تن
رها کن
بگیر دست سرد مرا
تا بیایم به سویت
بهار منی تو
تن خشکم از حس سبزینه یِ
سبز تو
سبز شد
و همچون شکوفه
میان گلستان دستان تو
تازه شد
هست شد
و در نِی نِی هر نگاه تو
از ساغر دیده ات
باده نوشید و سر مست شد
چنین بود میلاد من
در سحرگاه بیداری تو

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. امیر وحدتی "یگانه"

    شهریور 30, 1402

    درودها جناب شرعی ارجمند. زیبا بود و پر احساس.
    قلمتان توانا.
    🌷🌷💙🌷🌷

    • استاد بزرگوارم
      جناب وحدتی عزیز
      بنده نوازی کردید ، پیام پر مهرتان موجب دلگرمی بود
      سپاس

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا