![مهرداد مانا](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/06/IMG_20220612_203033_475-e1655090757287.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هنوز هم
وقتی به عبور شهاب نگاه می کنم
می گویم
هی ستاره ..
سنجاقی از گیسوی شب افتاد !!
من یاد گرفته ام
چگونه کوهی را می شود
در کلمه ای جا داد
منتها
نوشتن هم حوصله می خواهد
دوست داشتن زنی که
خون جمجمه ات را در جمله ای بریزد
حوصله می خواهد
دیدن رویای هفت رنگ با پلک باز
شنیدن صدای صامت صخره ها
بوییدن باور بابونه به بهار
اصلا اینکه دو گیلاس با هم بودند
و بعد به سبد سفر کنند
آن یکی بگوید
ما
فقط
دوست اشتباهی … ببخشید اجتماعی
بودیمممممممم
و این یکی هنوووووووز
هسته اش از هستیِ احساس بتپد ،
حوصله می خواهد
تو اما بی حوصله شدی و گفتی
گمانم از گرمسیر صدایم می زنند
کلمه ای برای کوچ نداری ؟
دیده ام اینجا
وقتی به شریان کسی
با چاقو اشاره می کنند
روز بعد از زخمش آلاله می روید
دیده ام گاهی گندم ها
از سر و روی داس بالا می روند
گاه درختان با تبر می خوابند !!
تو اما گفتی
گرمای این دودکش از دفتر ماناست
اینکه برای لک لک ها ، لانه نمی شود !!!
دیده ام به خدا
از سرخی سینه ی شقایقها
هنوز سینه سرخ ها قصه می سازند
هر خشم کالی هم شبی
مشت رسیده ای خواهد شد بر دهان و دیوار
آه
ادامه ی این اندوه هم
حوصله می خواهد ….
مانا
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
خرداد 30, 1401
سلام و درود مانای عزیز، اجازه می خواهم اندکی بر درک بهتر سروده ات درنگ کنم. قبل از همه باید گفت که زیبا و صمیمی و ساده و روان سروده ای و آرامش و تعادل خواننده را بر هم نمی زند.چقدر خوب تقسیم بندی کرده ای و عنوان های مناسبی بر هر بخش داده ای:
هنوز هم،
من یاد گرفته ام،
نوشتن حوصله می خواهد،
حوصله می خواهد،
دیده ام اینجا،
آه
و بالاخره خود
مانا.
نمی شود گفت اینگونه پردازش و چینش مطالب یک قاعده عمومی است و همیشه باید این کار صورت بگیرد اما در این سروده حداقل دوست داشتنی بود و انگار که شما از قبل فکر مرا خوانده بودی و از قصد من برای طرح پارامتر هایی که از مدت ها قبل می خواستم به شما بگویم با خبر بودی. متشکرم.
قبل از ورود به صحبت اصلی بد نیست که بنده با این سواد ناچیزم اشاره هایی به صنایعی که در سروده زیبایت به کار رفته است نموده و از این طریق نوعی آزمون پس بدهم.
نخست در بند هنوز هم
جمله ای به زیبایی به صورت یک کنایه بیان شده است. آن هم کنایه ای دو طبقه. یعنی کنایه و اشاره به معنایی که خود آن معنی اشاره به مطلبی دیگر است:
« سنجاقی از گیسوی شب افتاد !!».
اشاره یا کنایه ای است به افتادن شهاب سنگ که خود اشاره و کنایه ای است به درگذشتن یا فقدان کسی یا چیزی با ارزش و البته حکایت از کم شدن یک نقطۀ روشن و نورانی از سیاهی شب می باشد که قابل تأمل است. اینگونه تأسف خوردن ها در میان همه شعرا و بویژه جناب ا.ه. سایه.
در بند « نوشتن هم حوصله می خواهد» :
« خون جمجمه ات را در جمله ای بریزد»، «
دیدن رویا . . . با پلک باز»،
« . . . صدای صامت صخره ها»،
« بوییدن باور بابونه به بهار»،
« . . . دو گیلاس با هم بودن . . . و بعد به سبد سفر کنند»
که بسیار زیبا و بحث انگیز هستند و بیشتر از همه لذت بردنی. کنایۀ
ریختن خون جمجمه در جمله
یعنی زدن حرفی که انسان را برآشفته کند.
دیدن رویا با پلک باز کنایه از امری نشدنی،
صدای صامت صخره ها کنایه ای بر بی تفاوتی و بی اعتنایی انسان ها به سرنوشت یکدیگر،
قسمت بونه ها را نفهمیدم اما حضور موسیقایی « ب » ها چشمگیر است و آهنگین.
در قسمت دو گیلاس باهم خیلی به مضمون
شعر « تولد» من
نزدیک شدی ، اما نه کاملا » که آن کلی تر و فلسفی تر است. اما در مورد دو گیلاس شما مسئله بیشتر عاشقانه و عاطفی است و درد آور. قسمت
توی سبد قرار گرفتن
چند معنایی است اما درکل حکایت از آغاز یک جدایی و افتراق است. تا یادم نرفته این بیان بسیار زیبا که
هسته اش هنوز از هستۀ احساس بتپد
به تمامی نغز و عسل است.
دربند
حوصله می خواهد دوم
که معنی آن به کلی با حوصله خواستن نخستین متفاوت است. آنجا شاعر و عاشق بی حوصله بود اما ته دلش بدش نمی آمد مغازله کند و مظلوم نمایی برای جلب توجه معشوق. ولی در دومی مأیوس از ترفند خودش از بی حوصلگی و خشونت معشوقش لب به شکایت می گشاید.
در بند
دیده ام اینجا
مانای شاعر وارد مبحث دیگری می شود که انگار عادت دارد و یا بدهکار کسی است که باید بیان کند و البته جای بحث دارد اما بنده در این مقطع به زیبایی های آن می پردازم: بیشتر تشبیهات و استعارات از فرط استفاده دیگر رایج شده اند اما به غیر از دوتای آن ها که برایم تازگی دارد و اتفاقا از نظر معنایی برای جناب مانا نیز حائز اهمیت خواهند بود. یکی :
« دیده ام گاهی گندم ها از سر و روی داس بالا می روند»
و
« گرمای این دودکش از دفتر ماناست
اینکه برای لک لک ها ، لانه نمی شود !!!».
اولی کنایۀ زیبایی از درو کردن یا درو کرده شدن گندم ها را که مسبب آن خودشان هستند به تصویر می کشد. چیزی از زیبایی بیان مُکَمَّل کم ندارد.
دومی زیاد برایم مفهوم نبود اما با توجه به آشنایی که از رویاها و خود برزگ بینی های روشنفکرانه دارم این بیان آشکار است که روشنفکر در جامعه فکر می کند که از همه بیشتر می فهمد و صلاحیت اش برای قضاوت در نیک و بد جامعه و راه نشان دادن به آن از همه بیشتر است. اغلب هم خودش یا خودشان در زمان حیاتشان به این اشتباه خودشان پی می برند و آنوقت آه سردی سر می دهند.شاید البته مطمئن نیستم.
دودی از دفتر مانا بلند است. اما برای جامعه فایده ای ندارد یا کافی نیست. . .
بقیه بند ها هم که همان حرف و حدیث های قرار دادی است. و این که قسم می خوردم وقتی من در سطور بالا کلمه آه سرد را می نوشتم اصلا یادم نبود که این آه سرد را مانا به آخر حیاتش که انشاالله هزار سال دیگر هم نباشد موکول نساخته و همینجا کشیده است که تن آدم را از فرط سرما می لرزاند.
و اما
مانا.
بند نا نوشتۀ مانا مهمترین بند این سروده ات بود که من می خواستم به آن بپردازم کلام خیلی طولانی شد این کار را نمی کنم. مگر این که بعدا تشویق و دعوتم کنید که این بحث را ادامه بدهم. چه شما و چه سایر بزرگواران.مرا هم زیاد ملامت نکنی که در مورد جزئیات شعرت زیاد صحبت کردم و دیگران را از التذاذ کافی بازداشتم. چرا که اولا من مبتدی بودم زودتر از همه خواستم ابراز فضل کنم و ثانیا در جلوی گیشۀ یک فیلم گفتن این که این فیلم خیلی زیباست از زیبایی آن چیزی نمی کاهد.شادکام باشید🌹
پاسخ
خرداد 30, 1401
درود بر شما استاد نازنین. بسیار عالی. تندرست زیوید.
پاسخ
خرداد 30, 1401
سپاس از حضورتان
پاسخ
خرداد 30, 1401
سلام
بر مانای شکسته دل منت نهادید و غم نوشته اش را به حوصله ای که خود در شعر نداشت ، واکاوی کردید
دستت درست و قلمت نویسا
و مجالی اگر هست همینجا دعوتتان می کنم به ادامه ی بحث ، چرا که مشتاقم به شنیدن و خواندنش …
پاسخ
تیر 1, 1401
سلام. استاد
ما تشنه ی نقد هستیم
هر چقدر تیغ این نقد تیز تر شود شعر بیشتر جان خواهد گرفت
درودها برشما
در پناه خدا 🌿👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
خرداد 30, 1401
سلام
زیباست
درودتان
در پناه 🌿👏👏👏👏🌷🌿
پاسخ
خرداد 30, 1401
حضورتان را قدر می دانم جناب خراسانی نازنین
پاسخ
خرداد 30, 1401
سلام و درود و خدا قوت
از حضورتان در این جا، خوشحال ام.
پیروز و بهروز باشید در پناه خدا
پاسخ
خرداد 30, 1401
من نیز از اینکه مهمان صفحه ی کاهی ام شدید ، تشکر می کنم
پاسخ
خرداد 30, 1401
دیده ام به خدا
از سرخی سینه ی شقایقها
هنوز سینه سرخ ها قصه می سازند
هر خشم کالی هم شبی
مشت رسیده ای خواهد شد بر دهان و دیوار
درود 🌷🍃🌷
پاسخ
خرداد 30, 1401
از حضورتان خوشحال شدم بانو نوری گرامی
پاسخ
خرداد 30, 1401
من هم از حضور شما در سایت و خواندن شعرتان خوشحال شدم
فقط حیف که هم من بی حوصله بودم هم شما و توان بحث نبود
مثلا درباره (و) در همین جمله (مشت رسیده ای خواهد شد بر دهان و دیوار) می شد کلی صحبت کرد
🌷🌷🌷
پاسخ
خرداد 30, 1401
ادامه ی این اندوه هم
حوصله می خواهد …
درودتان
پاسخ
خرداد 30, 1401
سپاس از بودنتان
پاسخ
خرداد 31, 1401
درود بر شما
بسیار زیبا و خواندنی سروده اید
پاینده باشید و بسرایید
🌺👏🌿
پاسخ
خرداد 31, 1401
مهرتان را منت می نهم
پاسخ
تیر 1, 1401
سلام موفق باشید و پرحوصله
پاسخ
تیر 1, 1401
ممنونم از حضورت سیاوش عزیز
پاسخ
تیر 1, 1401
جالبست ابتدا خواندم حضرت سیاوش چه هوادارانی دارد سیاوش ولی بعد دیدم حضورت بود آخر حضور و غیبت غباری از آفتاب چه کاهد چه افزاید حضرت مانا؟
پاسخ
تیر 1, 1401
سلام آغاز فصل زیبای تابستان و بلندترین روز سال مبارک باد
سوالی از محضر دوستان می پرسم
چرا در وصف تابستان شعر چندان گفته نمی شود و ظاهرا از آمدنش خوشحال نمیشوند و تبریک نمی گویند؟
پاسخ
تیر 1, 1401
سلام سیاوش جان
حالم مساعد نبود و پاسخی برایتان نوشتم که نمی دانم چرا نیست الانم به زور این کلمات رو تایپ کردم . آفتاب عمر ما هم اگر خدا بخواهد دارد به لب بام نزدیک می شود
پاسخ
تیر 2, 1401
سلام زنده باشید و در سلامتی
پاسخ
تیر 10, 1401
دروووود و دستمریزاد استاد…. هماره مانا بمانید و سرفراز..
پاسخ
تیر 12, 1401
سپاس فراوان از حضورتان
پاسخ
مهر 10, 1401
هر خشم کالی هم شبی
مشت رسیده ای خواهد شد بر دهان و دیوار
وَه…به دل نشست
آنگونه که هرگز برنخواهد خاست…
پاسخ
مهر 12, 1401
سلام
حضورتان را سپاس و ثنا و قدر بسیار
پاسخ
آبان 6, 1401
درود دوست خوبم ،از سروده شما خیلی لذت بردم👏👏👏👏👏👌🌺🌸🌷🌹🌈
پاسخ
آبان 6, 1401
ممنونم از زحمت و محبتت
پاسخ
بستن فرم