![مهرداد مانا](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/06/IMG_20220612_203033_475-e1655090757287.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
طرح لبهای تو مونالیزا
بر بوم تقدیر بوسه های من نبود
وگرنه چنین پیراهن پرهیز
به قامت تمنایم زار نمی زد
چقدر شانه های تو را با گریه های خود آشنا یافتم
پیاله ی حسرت لبهایم را پر نکردی نازنین
به شهدی که در دهانت بود وُ
مهلت این خواب
به کوتاهی شباب شبنم شد .
حالا تو نیستی و من
مردمان موبور بی شماری می شناسم
که حاجت و هوس خویش را
از شیشه ی مزار تو می خواهند.
اما روزی هم از میان شعرهایت
و از میان مردگان و بردگانت
_ که برای بلعیدن تنت دهان باز کرده اند _
برخواهی خواست
و کلون کلبه ی مرا خواهی کوفت :
تق تق … تق
تویی برنادت؟
سراغت را از هر کلیسا و کنیسه ی کوری گرفتم
آیت سالیان بی شمار
گفتند : او دیوانه ای بود
که می گفت : جامه ی نو بپوشانیدم
به دیدار مادر مقدس می روم
مجالش ندادیم
گفتیم تیغ سکوت بر این گلوی جیغ بزنید
دیدیم با چشمهایش سرود مسیحا سر می دهد
مسلولش کردیم و گفتیم :
قدیسه ای بود که قدر آب را می دانست….
۳۰ دی ۱۳۹۶ قم
دفتر یازدهم( سروده های سرشکسته )
به السیا از طرف شاعرش : مجید قلیچخانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (10):
خرداد 6, 1403
درود بر مانای عزیز
سپاس از این شعر زیبا و یک سوال اینکه سالها پیش کتاب آهنگ برنادت را خواندم و فیلمی قدیمی هم که بر اساس همین کتاب بود دیده ام اما خیلی یادم نیست و سوالم اینست که ارتباط مونالیزا و برنادت در این شعر چیست؟
راستش از سپید زیاد سر در نمیآورم شاید اصلا سوالم هم احمقانه باشد ولی خوب بهر حال دانستنش خیلی بهتر است.
شاد و سلامت باشید دوست من
🙏🙏🙏🌺🌺🌺
پاسخ
خرداد 6, 1403
درود
پیشنهاد من برای کشف رازها و نماد های هنر،شناخت هرچه بیشتر هرچیز نمادین است.مثلا وقتی صحبت از پروانه میشود باید پروانه را بشناسیم،اناتومی بدن،پیله،تغییر از خزندگی به پرندگی،رنگ،نوع تغذیه و غیره…
حال در مورد مونالیزا و برنادت سخن آمده.
ابتدا بنده تصور میکنم که پرده ی مونالیزا چیست…
مهمترین نکته در بین دارایی های این پرتره برای این شعر به گمان بنده آنجای ماجرا است که زنی با برش زیاد و حامی هنر در ایتالیا در زمان جناب داوینچی بوده است با نام ایزابلا دسته که پیشنهاد میشود پرتره ی ایشان را نقاشی کند جناب داوینچی،اما ایشان این پیشنهاد را رد کرده،و بجای آن پرتره ی زنی را میکشد با نام لیزا که میگویند بی شباهت به مادر داوینچی هم نبوده.
مونا هم مخفف همان مدونا هست که به عنوان اصطلاحی برای احترام به بانوان ادا میشود.
از طرفی برنادت هم مال همین طبقه بود.و از بورژوای زمان خود بسیار فاصله داشت و خود مانا هم همین فاصله را دارد و همیشه اشعارش هم بورژوا ستیز بوده است.
به گمان بنده ارتباط مونالیزا و برنادت در طبقه ی اجتماعی آنهاست.
ارتباط دیگر در عشق اول هر پسر است که همانا مادر اوست،و در تمام معشوقه ها دنبال همان مادر خود میگردد.البته ناخودآگاه.
و حال گلاله ای که مانا از آن میسراید
باید چیزی شبیه مادر ما در ذهن ما باشد
مقدس چنان برنادت
و استوای لبخند و بغض چنان مونالیزا.
بدرود
پاسخ
خرداد 6, 1403
درود و سپاس بیکران بابت وقتی که گذاشتید و مطالب ارزشمندی که مرقوم فرمودید. بینهایت ممنونم بابت آگاهی بخشی.
شاد و سلامت باشید.🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
خرداد 6, 1403
چنان برداشت شما بزرگوار برایم جالب بود که حیفم می آید چیزی بر آن بیفزایم یا کم کنم . زحمت کشیدی و رحمت آوردی . دست آن عاشق ظاهرا به مونالیزا نرسید ، همچنانکه من هیچ گاه برنادت را ندیدم که به کوفتن درب خانه ام بیاید و به جای همه ی این اسطوره ها ، گلاله آمد که پاسخ سروده ها و جستجوهایم بود .
بار دیگر ترا سپاس ….
پاسخ
خرداد 6, 1403
سلام حمیدجان
والا بخدا اگه خودمم بدونم چی گفتم ؟ 😅 من هیچ گاه فیلم یا کتابی در مورد برنادت ندیدم و نخوندم . دوستی داشتم که داستانش رو برام تعریف کرد و معتقد بود که برنادت تشریف داره . البته این شعر نه به ایشان مربوط بود ، نه به یه زنده رودی گرامی ، که اونم فکر می کرد روح برنادت حلول کرده در تنش !! … اما شعر برنادت که اول مونالیزا مورد خطاب قرار گرفته ، از آن شعرهایی ست که پرش مکانی/ زماني دارند . یه جور سبک سورئال که ظاهرا غیر از بنده ، کسی دور و ور این سبک پیداش نشده ( تقریبا مثل حرف زدن آدمها در خواب و هذیان ) و کلا این داستان از شعر ” سوره ای در خواب ” جدی تر شد .
پاسخ
خرداد 6, 1403
😂😂😂
آقا من قید سپید را میزنم و با تعظیمی تمام قد به اساتید سپید، خودم رو از درک این حیطه کنار میکشم. خییییییلی پیچیدس. به معنای واقعی کلمه اینکاره نیستم😂😂😂
پاسخ
خرداد 6, 1403
ولی واقعا کتابش هست اسمش آهنگِ برنادته. یادم نیست نویسندش کی بود.
فیلمشم هست خیلی قدیمیه
البته فیلمش خیلیم جالب نبود.
پاسخ
خرداد 6, 1403
مجالش ندادیمگفتیم تیغ سکوت بر این گلوی جیغ بزنیددیدیم با چشمهایش سرود مسیحا سر می دهدمسلولش کردیم و گفتیم :قدیسه ای بود که قدر آب را می دانست….ترکیبی هوشمندانه و ظریف از رازآلود بودن تصویری از عشق و تعصب … عشقی که در وجود دو فرد با جایگاهی متصل به زمین و به آسمان ریشه یافته بود و تعصبی که در زمین می لولید . این ترکیب معنویت را در تن آدمی تجسم بخشیده وحسی معلق برای خواننده ایجاد می کند .من بسیار لذت بردم هم از شنیدن و هم از خواندنش…خوانش اثر بسیار مطلوب بود کاملا بر حس آن نشسته بود .درود بر شما
پاسخ
خرداد 6, 1403
اگر یک درصد از آن حس که فرمودید را در شما برانگیخته باشم ، به مراد و مقصود رسیده ام . و آنچه گفتید به من امید دو چندان داد امیرخان عزیز
پاسخ
خرداد 6, 1403
درود
نکته ی اول:
آنچه در شعر مانا همیشه مشهود است
بیش از اساطیر ،اهنگ درونی کلمات است که اغلب با واج آرایی شکل میگیرد،والبته شناخت مرزی که واج آرایی مصنوعی نشود کاملا به پختگی رسیده است
برای مثال:
بر بوم تقدیر بوسه های من نبود.
نکته ی دوم:
هیچ کلامی بی هدف و بی ارتباط نیست
ساخت ترکیب ها و استفاده از ترکیب ها هم بی ربط نیست
نکته ی سوم:
وقتی شعر امضای خاص شاعر را حمل میکند
(از کلمه ی نویسنده استفاده نکردم،زیرا بین شاعر و نویسنده تفاوت بسیاری میدانم)
دیگر هرکسی بی هنر سعی بر تولید محتوای زوری دارد و سعی میکند چیزی شبیه او بنویسد ،نه تنها موفق نمی شود بلکه مورد تمسخر قرار میگیرد
توصیه میکنم کسی از این شاعر نما ها سعی بر تقلید نکند،هرچند تاثیر گرفتن در زمان پختگی قلم،اتفاقا چیز جالبی است که خود همین مانا در دوره ای مثلا اشعاری شبیه سهراب می نوشت ،و ایرادی هم ندارد چون مسیر را پشت سر گذاشت و امروز از امضای ضرب قلم خودش صحبت میکنیم.
نکته ی چهارم:
این اثر با نسخه ی اورجینال خود بسیار متفاوت بود همچنان که در فایل صوتی مشخص است.
نکته ی پنجم:
مصلوبش کردیم به نظر من بسیار درخور تر بود از مسلولش کردیم،
مگر اینکه در خفا سخن از خاک به خورد برنادت دادن را مطرح کرده باشد شاعر که با سطر بعد که (قدیسه ای بود که قدر آب را می دانست) ترکیب آب و خاک بشود و اشاره به جسمانی کردن اجباری برنادت باشد در ارتباط باشد!!!
انگار شاعر از کسی در خواب کوتاهش حرف میزند که اصلا جسمانی نبود
چیزی شبیه همان الثیا ی مجید قلیچ خانی.
بیش از این چیزها بود
اما در کلاس شعری مانا گفتن همین مطالب هم پیش و پا افتاده است
و در مجموع از نظر فنی به قوت بیشتر آثار دیگر ایشان نیست
ارادتمندم.
موفق و پیروز باشید
پاسخ
خرداد 6, 1403
سلامی دیگربار … راستش خود نیز با مصلوب راحت تر بودم . و فکر کنم زمان پیش از ویرایش هم مصلوب را به کار برده بودم. اما یکی زوال رسم تصلیب بود در زمان برنادت که در فرانسه ی پسا یا پیشاناپلئونی می زیست . و دوم این واقعیت تاریخی که ایشان واقعا به خاطر بیماری تنفسی از دنیا رفتند . و این را هم درست فرمودید که شعر دستخوش تغییرات شده و بند پایانی اش را اینجا ننوشتم و یکی دو جا را هم ویرایش کردم . در مورد تقلید شاعران جوان تر از قدیمی ترها ، شامل حال بنده نیز بوده و بخش بزرگی از شعرهام تحت تاثیر مرحومان سپهری و شاملو و شیرکو بیکس و ناظم حکمت بوده است . و بعدها نیز شاعرانی مانند احمد درویش، نزار قبانی ، سیدعلی صالحی ، گروس عبدالملکیان و مرحوم حسین پناهی بر نوع نوشتن و سرودنم تاثیر داشته اند .
در هر روی پیش از آنکه از شدت خواب و خستگی و یاس ، بیهوش شوم مجددا از شما سرور گرامی باز هم تشکر فراوان می کنم .
پاسخ
خرداد 6, 1403
سلام مانای عزیز
فراتر از آن چیزی ست که بتوان به نقد آن بپردازیم
پاسخ
خرداد 7, 1403
سلام بر پدر بزرگوارم
حضورتان به هر شکلی غنیمت است . و راستی اگر اتفاقات امسال باب میل پیش برود ( که البته این فروتنی از تقدیر محال است ) پاییز به پابوسی خواهم آمد
پاسخ
خرداد 7, 1403
به به چه خبرخوشی روی ماهت را از راهی دور می بوسم ومنتظر دیدار امیر عشق هستم
پاسخ
خرداد 7, 1403
درود و دستمریزاد آقا مهرداد بزرگوار …
لذت بردم👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
خرداد 7, 1403
قدم بر دیده نهادند معین جان
پاسخ
خرداد 7, 1403
گاهی سروده ازقالب وآرایه وحتی مضمون فراترمی رود.درست مانندتنفس هوایایک شیرینی خوش طعم وِدلپذیرکه شیرینی آنهابرپرداختن به اجزاء وارکان
ارجح است.کارهای یک استادکامل اینچنین است.برقرارباشید🙏🌹🌺🌳
پاسخ
خرداد 7, 1403
و گاهی نیز ، پیام مهربان یک دوست ، چنین ساعت سعد را رقم می زند . برقرار باشید برادر
پاسخ
خرداد 8, 1403
سلام
و
عرض احترام
بسیار زیبا، روان و دلنشین
لذت بردم از این سروده ی قشنگ
قلمتان نویسا
و
شاعرانگی هایتان مستدام…🌹🌱
پاسخ
خرداد 8, 1403
لطفتان مایه ی دلگرمی ست حدیث خانم
سپاس از مهر شما
پاسخ
خرداد 8, 1403
درود مهرداد عزیز
بسیار شیوا و قابل تامل سرودی
موفق باشی برادر 🌺🌷🌹🌸🌸
پاسخ
خرداد 8, 1403
ممنون عادل عزیز
و مدتی ست افتخار حضور در صفحه شما را نداشتم . قسمت اگر یاری کند، به زودی به پابوس خواهم آمد
پاسخ
خرداد 9, 1403
به گمانم همه اش زیر سر چشم تو بود.
که دوباره شهر آشوب شده.
امین غلامی (شاعر کوچک)
اینستا (amingh68)
پاسخ
خرداد 10, 1403
درود بر شما
بهره بردم با آرزوی توفیق الهی برای شما 🌷🌷
پاسخ
خرداد 11, 1403
گلوی آزادگی ات را بر دار خود شیفتگانی دیدم که شالیزارگیسوی قدیسان را باخون ابیاری کردند!
راستی بهای آزادگی ات چند؟
از خودم پرسیدم!
چرااااااا؟
آنان که خود روبهان روسیاه تاکستانند!
ودندان های تیزشان نای ازادی را نشانه می رود
راستی بهای آزادگیت به چند؟
!!!!
شعر زیبای شما همواره چون رود جاریست
زیبا بود
👏👏
پاسخ
خرداد 19, 1403
لطف شما مایه ی مباهات است دوست گرامی
خوش آمدید
پاسخ
بستن فرم