🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اسطورهی فراست، مهتاب بادهافشان
زن، سروِ باصفایِ باغِ وفا و پیمان
بس رنجها کشیده، بیدادها که دیده
اما به عقل و عشقش، مشکل نموده آسان
آنقدر با شکیبش آیینِ مهر آموخت
بر کودکانِ فردا در دشتِ روزگاران،
تا نسترن بروید در باغِ ذهنِ آدم
تا بگذرد دِماغش از اضطرابِ حیوان
آنگه به جوش آید خونش ز دیده بارد
از نای دل برآرد فریاد در خیابان:
گُردآفریدِ عقل و سهرابِ راه عشقیم
در استعارهای از فصلِ جدیدِ عرفان:
شمس و قمر ندارد چون هر دو آفتابیم
باید به هم بتابیم در بارگاهِ امکان
ما نوری از وجودیم مستغنی از نبودیم
تا بود و هست بودیم در تار و پودِ انسان
#فریبا_نوری
سیزدهم مهرماه 1401
پیشکش به نسترن خزایی نازنین (ن. مهتاب) استاد نیک آیین به خاطر شعر زن, زن, زن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (21):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (30):
مهر 14, 1401
درودها جناب دکتر لاهیجی گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضورتان و
سپاسی دوچندان به جهت نقد درست و به جایتان بر قوافی مذکور
در مورد دوران البته شاید بتوان چشمپوشی کرد مخصوصا که ساحت غزل خودش هم یک مورد از این عیوب آشکار را به شاعران میبخشد اما به هر روی دست کم دو مورد از این سه مورد باید در اسرع وقت ویرایش شود. باز هم سپاس بی پایان از توجهتان
و اینکه چرا شاعر باید از نقد مکدر شود؟
اگر نقد نباشد که همه درجا می زنیم و پیشرفت و بالندگی حاصل نمی شود اساسا هدف انتشار به زعم من گذاشتن شعر جلوی آیینه ی چشم مخاطب است برای بهتر دیدن عیوب و تلاش برای رفع آن ها.
🌷🙏🌷🙏🌷🙏
و اما در مورد شعر استاد خزایی نازنین که به حق خود یکی از بهترین تحلیلگران و منتقدان جامعه ادبی ما هستند، زمانی که من شعر ایشان را دیدم دردی هزاران ساله را در آن حس کردم و به همین دلیل خواستم پیامی برای ایشان بگذارم که توامان التیام بخش و امید بخش باشد
آن پیام این شعر شد که اگر به محتوای دو شعر دقت شود نقدی محتوایی نیز بر آن شعر دریافت می گردد به قول دوستمان جناب هادی بهروزی ارجمند (بداههنقد) البته شاید نتوان نام آن را نقد گذاشت و بتوان نگاهها و برداشت های متفاوت از یک موضوع واحد نامید.
🌷🙏🌷🙏🌷🙏🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
لاهیجی که باشد که استادی چون شما را نقد کند فقط بیان نظر بود استاد
“من که باشم که برآن خاطر عاطر گذرم”
خودم سرتا پا اشکالست آثارم خانم دکتر، راستش با دریافت نقد در بطن شعر شریفتان جرات جسارت پیدا کردم!
در باب نقد راستش حقیر با نقد مشکلی ندارم اما متاسفانه قریب به اتفاق چیزهایی که بعنوان نقد میخوانم انتقادست و استفاده ابزاری از نقد و دیکته کردن سلیقه به صاحب اثر بخاطر همین حقیر گزینه نقدم بسته است و در تنگنا و وقت تشکیک به خانم دکتر مستشارنظامی مراجعه میکنم!
البته بارها بخاطر همین بسته بودن گزینه نقد متهم به دیکتاتوری در شعر سپید، متهم به بی سوادی، متهم به اینکه کلاسیک مینویسم و کلمه آخر هر مصراع را حذف میکنم و بهش سپید اطلاق میکنم و خیلی اتهامات ریز و درشت دیگر شدم، شانس بیآورم که آخر سر بی تفهیم اتهام مجرمم نخوانند! 😊
پاسخ
مهر 14, 1401
حقیقتا من ناقد را همیشه خیر خواه اثر و دوست واقعی شاعر می دانم
صد البته که منظور نقد درست است چه در مقام کارشناس و خبره و مخاطب خاص، چه در جایگاه یک خواننده معمولی و مخاطب عام
آنچه باعث پیشرفت اثر و حرکت رو به جلوی شاعر می شود بی گمان نقد اثر است مخصوصا در انجمن های ادبی توسط دوستان شاعر دلسوز و آگاه ، نقد بحث می آفریند و بحث هم اندیشی و دگرگونه اندیشی را در دل خود دارد که برای مشارکان و تماشاگران آموزنده است
اما همان طور که شما هم فرمودید گاهی نقدها از روی این محبت خالصانه و آگاهی نیامده اند بلکه مغرضانه یا از روی نا آشنایی یا تفاوت سلیقه هستند
در چنین شرایطی به زعم من خود شاعر قادر به تمییز و تمایز است و اگر من باشم بی اعتنایی می کنم و وارد بحث نمی شوم یک راه هم بستن دریچه نقد یا انتخاب گزینه نمایش با تایید شاعر است که به زعم من همواره حق طبیعی هر شاعری است
همینجا بحث صلاحیت و کفایت منتقد مطرح می شود چه چیزی یا چه کسی کفایت و صلاحیت منتقد را تعیین می کند؟
حقیقت این است که خود شاعر است که کفایت و صلاحیت برخی از افراد را به لحاظ دانش و تعامل قبول دارد و برخی دیگر را نه
به عنوان مثال من شما را به جهت دانش فنی در شعر و نقد و دلسوزی و خیر خواهی در نقد قلبا و عقلا قبول دارم همین قبول داشتن باعث می شود که به راحتی نقد ارجمند شما را بپذیرم و تعامل سازنده و مثبت بین دو صفحه شکل بگیرد
اما اگر قلم شعر و نقد فرد دیگری را قبول نداشته باشم ممکن است به این راحتی پذیرش و تعامل صورت نپذیرد
با این همه من فکر می کنم حتی در نقد مغرضانه نکاتی برای اندیشیدن وجود دارد این که چه چیزی به فرد مغرض بهانه داده است و چگونه می توان از آن پیشگیری کرد
با درود بی پایان
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
سلام و درود و خدا قوت
شعری با سبکی قدیمی تر در مقایسه با سرایش های نوین تان خوانده ایم.
درودتان
پاسخ
مهر 14, 1401
درود جناب رضا پور گرانقدر
سپاس از مهر حضور و دریافت دیدگاه ارجمندتان
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
🌿🌺🌿🌺🌿
درودها خانم دکتر نوری ارجمند
غزلی زیبا
احسنت
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
مبارک خانم خزایی
پاسخ
مهر 14, 1401
درودها استاد معصومی گرانقدر
سپاسگزارم از مهر حضور
و نیز از مُهر تاییدتان بر وزن شعر
که برایم بسیار ارزشمند است
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
از نای دل برآرد فریاد در خیابان 🌿
سلام و سپاس از شعر زیبایتان.
دست مریزاد استاد بزرگوارم.
در پناه حق برقرار باشید.
یا هو🌹❤️
پاسخ
مهر 14, 1401
درود لیلا صالح عزیز
بسیار خوشحالم از دیدارت در این انجمن
امید که حضورت مستدام باشد و مادام بتوانیم از قلم کوبنده و زیبایت بخوانیم
و سپاس از حضور پر مهرت در این کار و اشتراک نگاه ارجمندت
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
آنگه به جوش آید خونش ز دیده بارد
از نای دل برآرد فریاد در خیابان:
درودها بانو نوری عزیز
مبارک بانو خزائی گرامی ❤️❤️🌺🌺
پاسخ
مهر 14, 1401
درود بانو حسینی عزیز
سپاس بسیار از مهر حضور و اشتراک نظر ارجمندت
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
درود بر استادبانو
میهمان غزل بسیار زیبایتان بودم
قلمتان همیشه سبز
🙏🌺
پاسخ
مهر 14, 1401
درود جناب پرناک گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضور و دریافت نظر ارجمندتان
🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 14, 1401
درودسرکاردکترنوری بزرگوار
غزلی زیبارا میهمان شمابودم هرچنددیر،
لذت بردم .
موفق وپاینده باشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 15, 1401
درود به بانو نوری ارجمند
شعر بسیار زیبا بود برخاسته از حسی شاعرانه فاخر و باشکوه
اسطورهی فراست، مهتاب بادهافشان
زن، سروِ باصفایِ باغِ وفا و پیمان🌹🌷🌺
پاسخ
مهر 15, 1401
درود جناب فرزادی گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضور و دریافت دیدگاه ارجمندتان که بسیار برایم راهگشا و راهنماست
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 15, 1401
درود دکتر لاهیجی گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضور دوباره و همراهی نازنین و ارجمندتان که در عین شوخ طبعی سرشار از معرفت و تعالی است
و راستی یک سوال در مورد شعر حاضر داشتم در هیچ یک از کامنت ها دوستان به دو بیت آخر اشاره نکردند لذا شک کردم که در انتقال محتوا ( این که واژۀ «هر دو» در بیت ماقبل آخر و واژۀ «ما» در بیت آخر «زنان و مردان» هر دو را در برمیگیرد) موفق عمل کرده باشم.
خوشحال می شوم که نظر شما و دیگر مهمانان ارجمند را بدانم که آیا چنین استنباطی از شعر نمی شود یا رسیدن به آن برای خواننده راحت نیست؟ چون در این صورت ضروری می دانم که یک بیت اضافه کنم یا بیت ماقبل این دو را به گونه ای ویرایش نمایم که این اندیشه منتقل شود.
بی نهایت سپاس
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 15, 1401
سلام مجدد خانم دکتر
این دید حقیرست و شاید غلط باشد، هر شاعری اضافه بر قوانین مدنی و مرامنامه بیان شده در کتب یک قوه مقننه صدور قوانین خودخواسته و خودپذیرنده دارد یکی از قوانین خودمقنن چاکر در نوشتن (چون خود را هرگز شاعر نمیدانم از نوشتن بجای سرودن استفاده کردم بزرگوار) این است که کلمه تکراری مگر اینکه دارای تکرار قیدی و ربطی باشد را استفاده نمی کنم، و اگر پیش بیآید از مترادف آن کلمه استفاده میکنم که چندبار به گوش نخورد، به همین دلیل بنده متوجه چند (ما) در اثر ترمه پوش شما شدم آنهم در ابیات پشت سر هم اما نمیتوانستم پای سلیقه خودرا وسط بکشم و پرهیز کردم از بیانش، در مورد هر دو نیز راستش متوجه شدم اما باز حرف بنده سوق سلیقه دارد و به نظرم وزن پرکن است، ضمایر، ها، این و.. وزن پرکن هستند و از لطافت شعر می کاهند، هر دو نیز اگرچه ضربه ای به مفهوم نزده اما وزن پرکن است!
در مورد استفاده از کسره متناوب نیز اگر چه ایرادی در قدیم محسوب می شده اما در شعر امروز از محاسن شعر به حساب می آید خصوصا بعد از جلال آل احمد که در نثر از این ابتکار بهره جست!
در باب قافیه هم نگاه حقیر شاید غلط باشد اما رایج ترین قافیه (ان) است که بنده کمتر از آن استفاده می کنم مگر قوافی الف نونی که کمتر شنیده شده باشند یا نوستالژی و همزایی برای مخاطب داشته باشند، بنده با این حرف که فلان کلمه کهنه و منسوخ است سخت مخالفم اما بعصی کلمات نخ نما شده اند که بکار بردن آنها بختک شعرست!
حلال بفرمایید جسارت کردم
خانم دکتر
اگر غلط املایی در نظرم بود به بزرگواری خود ببخشید چشم کور و استفاده از ربات کیفیتی در نوشته به بار نمی آورد!
شرمنده ام
پاسخ
مهر 15, 1401
شأنِ نزولِ عشق و آزادراهِ عقلیم
شرحِ شرابِ کوثر اهلِ گلاب و گلدان
میراثِ خوشتراشِ روحِ کویر و دریا
معیارِ کوه و جنگل اربابِ باد و باران
پاسخ
مهر 15, 1401
سلام دختر فرزانه ی شاعرم
غزلی زیبا، با اهنگ عشق و دارای روح اهورایی .
درود خدا بر شما نازنین عرصه ی” ادب ”
در پناه خدا… 🌿👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
مهر 15, 1401
درود استاد خراسانی گرانقدر
بسیار خوشحال و سپاسگزارم از مهر حضور
و نیز از دریافت نظر ارجمندتان که سراسر مهر و لطف است
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 15, 1401
درودها و سپاس های بیکرانم را پذیرا باشید
یقین بدانید که نه تنها ناراحت نشدم بلکه بسیار هم لذت بردم و خوشحال شدم از دریافت نقد و نگاه ارجمندتان
علیرغم این که این شعر خاص را به دلیل اهدایی بودنش با ویرایش دو بیت ماقبل آخر که هنوز تایید نشده
گُردآفریدِ عقل و سهرابِ راه عشقیم
در استعارهای از فصلِ جدیدِ عرفان:
شمس و قمر ندارد چون هر دو آفتابیم
باید به هم بتابیم در بارگاهِ امکان
به ثبت برسانم و پرونده اش را ببندم؛ آن قدر نکات ظریف و زیبا و قابل تامل در نظر های شما (که قطعا همگی واجد ارزش نقد هستند آن هم نقد شریف) وجود دارد که اولا بارها خواهم خواند ثانیا حتما در سرایش های آینده با این دید بازتر به شعرهایم نگاه خواهم کرد.
به واقع فکر می کنم این گفتگو نه تنها برای من که برای همۀ خوانندگان آموزنده باشد بی نهایت سپاسگزارم از وقتی که گذاشتید و از این که سکوت نکردید.
عالی بود
و باز هم سپاس …
🌷👏🌷👏🌷👏
پاسخ
مهر 15, 1401
بزرگوارید
خاکسارم
افراد کوتاه قدی مثل حقیر نظری ناشیانه میدهند استاد، شما بزرگوارید آن را نقد میدانید
پاسخ
مهر 15, 1401
خیلی عالی و پرشور بود . درودها ✌️👏🌺
پاسخ
مهر 15, 1401
درود و سپاس از مهر حضورتان جناب ورمزیار گرانقدر 🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 15, 1401
سلام و درودبسیار زیباست🌹❤️
پاسخ
مهر 15, 1401
سلام مهتاب جان
خوشحالم از دیدارت
و سپاس از دریافت نظر ارجمندت
❤️🌹
پاسخ
مهر 17, 1401
سلام وعرض ادب و احترام و پوزش فراوان
سهوا اتفاق افتاد و بسیار هم ناراحت شدم مخصوصا که پیام جناب مانا هم حذف شد
دیروز می خواستم دو کلمه را در شعر ویرایش کنم نت بسیار بسیار ضعیف بود و مدام از صفحه خارج می شد من عجله کردم اشتباها گزینه حذف را زدم و وقتی متوجه شدم که قابل بازیابی نبود
از شما و همین طور جناب مانای گرانقدر صمیمانه عذرخواهی می کنم و امیدوارم که پوزشم را بپذیرید.
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 17, 1401
سلام و درود
پیام حذف شده ی مورد نظر از طریق پنل، بازیابی و
هم اکنون در صفحه مربوطه باز نشر گردید
🍃🌸🍃
پاسخ
مهر 26, 1401
گردآفرید عقل و سهراب راه عشقیم👏
تا بود و هست بودیم در تارو پود انسان👌
درود بر شما بسیار زیبا سروده اید
پاسخ
مهر 29, 1401
درود و سپاس فراوان فائزه اکرمی عزیز
و سپاسی دو چندان بابت اشتراک مصراع های مورد علاقه تان
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
آبان 26, 1401
گُردآفریدِ عقل و سهرابِ راه عشقیم
در استعارهای از فصلِ جدیدِ عرفان:
شمس و قمر ندارد چون هر دو آفتابیم
باید به هم بتابیم در بارگاهِ امکان
ما نوری از وجودیم مستغنی از نبودیم
تا بود و هست بودیم در تار و پودِ انسان
درود بر شما و قلم توانایتان
این روزها نمیدانم شعرها دلنوازتر از همیشه است یا من مشتاقترم به خواندن، شعر شاعرانی که دوست میدارم از جمله شما، انگار بیشتر از همیشه به جانم مینشیند.
دوست دارم در خودم دم بگیرم و تکرارش کنم…
شاد و پیروز باشید🌺🌸🌺
پاسخ
آبان 26, 1401
درودتان بانو نوری ارجمند🌿🍃🌸
غزلی زیبا و روان مهمانتان بودم،قلمتان نویسا🌺🌹
پاسخ
آبان 26, 1401
درودا
🙏🙏🙏🙏🙏فاخر و اسطقس دار و بیادماندنی🙏🙏🙏دست مریزاد
پاسخ
آبان 26, 1401
سرکار خانم دکتر نوری ارجمند
بسیار زیبا سروده اید و واقعییت های خلقت انسان را یاد آوری کرده اید، تا نسترن بروید در باغ ِ ذهن ِ آدم .
احسنت بر شما
👏👏👏👏❤️❤️❤️❤️
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
آبان 26, 1401
سلام بانوی ادیب
سروده ی خوش ساخت و زیبایی است
بسیار عالی
و چه خوب که به شاعره ی توانا سرکار خانم خزایی تقدیم شده است
دستمریزاد
پاسخ
آبان 26, 1401
سلام و احترام محضرتان استاد گرامی بانو نوری
خیلی خوشحالم که این سروده ی فاخر را از شما میخوانم
تا بحال موفق به خوانش شعر شما در این سبک نبودم
عالی و آسمانی سروده اید
لذت بردم
💐🌿🍃🙏🙏👏👏👏🌺🌸
پدر ،
سال ها
سر گرم دعوا با همسایه است
اعضای خانواده
معترض اند
که
چرا مخارج خود را
صرف دخل دعوا
با همسایه نمودی
الان سفره مان
خالی ست
خواهرم
روسر ی را
بهانه قرار داد
تا
پدر
دست از سر همسایه بردارد
به خانه بر گردد
نگاهی مهربان
به
خانواده بیاندازد
گشنگی
سخت ست
مساوی با کفر
ایمان را
با خود
می برد
برادران پدر
اما
معنای گشنگی را
نمی فهمند
چون
از شکمبارگی
سیر اند
الان بخاطر رفتار پدر
دوستان ناتنی هم
با ما
دشمن شده اند
مادرم
زن
باوقار تاریخ ست
پدر ..
پاسخ
آبان 27, 1401
درودها جناب مهدی پور گرانقدر
سپاس بسیار از مهر حضور و دریافت نظر ارجمندتان در مورد شعر
و در مورد دغدغه ای که به صداقت و پاکی درون ترسیم نمودید
مسلما خشم و اندوه از انواع نابرابری اقتصادی و اجتماعی و فاصله ی کهکشانی شعارهای مسئولان با عملکردها و زندگی شخصیشان و سوء استفاده ی آنان از مدارای مهربان و شکیبای مردم در تحمل هر گونه رنج و سختی در طی این سالیان سخت – به قول شریف شما شکمبارگی مسئولان – لبریز شده بود که سر انجام سر ریز شد اما در مورد دغدغه ای که در متن به آن اشاره نمودید؛ به زعم من اگر در آغاز، به قول استاد نازنین غزل آرامش عزیز بند “لا اکراه فی الدین” رعایت می شد و در ادامه، اگر به قول استاد گرامی جناب خراسانی مسئولان نادان نبودند که قادر نباشند تمایز معترض و مخالف و دشمن را درک کنند و با معترض و مخالف خود بدتر از دشمن رفتار کنند و اگر به نام و به بهانه ی خدا خون ریخته نشده بود و مردم بی پناه و بی گناه هر روز خون به جگر نمی شدند چه بسا فشار اقتصادی باز هم نجیبانه تحمل می شد.
به هر حال در دنیا به جز ذات حق هیچ قدرتی پایدار نبوده و نیست و نخواهد بود و شکست هر قدرتی هم عمدتا در اثر اشتباهات فاحش خودش است امید که در جریان این روزهای تلخ رشد و بلوغی در جامعه داشته باشیم که هر تحولی به آرامش و زیبایی و خیر ختم شود.
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
بستن فرم