🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از عشق
در من تنها دو چیز باقی ماند :
یکی یاد محزون زنی
که فکر می کردم می ماند !
و آن یکی
نام مستعار زنی
که خیال می کردم می آید .
برای او که نماند ،
گردن بندی از مزامیر مانا ساختم
آویز گردنش که راز رایحه ی وانیل بود
فهمیده بود گلی که برای گلاله باشد
از پاییز ، پرهیز خواهد کرد
می دانست من مانای دو جهانم وُ
از عصای هر واژه ام ، نیل هراس می شکافد
می دانست
برای جنینی که مادر خود را زاییده است
چقدر زنان به زندگی شبیه ند
می دانست که اگر برود ،
زخمی بر پیشانی دلم می ماند _ چون داغ بردگان _
آه .. می دانست
روزی دجله ی گریه هایم
خلیجی خواهد شد و در سواحل غمگینش
غروب آفتاب بهانه ی سیگار و انتحار
و
برای
آن
زن
که
فکر
می کردم می آید ،
چه دارم جز خورجینی از خورشید ؟
اما هربار از مشرق انتظار
تنها تاریکی ست
که طلوع می کند ….
پرند ۹ شهریور ۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (17):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (27):
شهریور 10, 1402
درود بی پایان بر مهرداد مانا
که چند خطی درباره شعرش خواهم نوشت.
شاعر زبان را چارچوبی می داند که باید به کمک آن هیجانات ذهنی و عاطفی و احساسی خود و تموج معانی را منتقل کند. از همین روی از همه ی ظرفیت ها و امکانات زبانی در راستای انتقال معنا و القای عاطفه بهره میبرد. عوامل زیادی در گزینش واژگان شعر نقش دارند که برخی از آنها برون زبانی ست مانند شخصیت فردی شاعر بویژه حالات روحی او. احساس از مهمترین عوامل انتقال عاطفه محسوب می شود و در طول تاریخ ادبیات هیچ شعری هیچگاه از عاطفه و احساس خالی نبوده است.
شاعر لفظ هایی را برگزیده که برجستگی خاصی نسبت به دیگر واژگان داشته باشند و پیوندهای ظاهری و پنهانی چندگانه ای با واژه های دیگر به وجود آورند. هر لفظ ممکن است چندین مترادف داشته باشد که شاعر میکوشد برای انتخاب مناسب ترین و وسیع ترین آنها. اما این گزینش ها آگاهانه نیست و شاعر آنها را سبک سنگین نمیکند بلکه کشش و عواطف درونی شاعر او را به برجسته ترین واژه رهنمون می کند. دست کم در این شعر اینگونه است و گویی شاعر ناخوداگاه سطر به سطر دچار شعر میشود.
باید به نقطه ی اعتلای شعر توجه کرد و دید که چگونه به کمک رستاخیز واژگان، کلیدواژه ها ورق می خورند:
فکر کردن، عقلی و ذهنی است اما خیال کردن فراعقلی و فرا ذهنی. از این رو شاعر بار اول فکر می کرده که می ماند، و بار دوم خیال می کرده که می آید. یعنی نوبت اول تقریبا مطمئن بوده و نوبت دوم تقریبا نامطمئن. فکر کردن امری منطقی بنظر می رسد، در حالی که تخیل غالبا بی منطق است. در حقیقت از فکر و اندیشیدن است که میتوان به خیال رسید، و این روند دنده معکوس ندارد.
در شعر، واژگان دلالتهای معنایی زیادی می یابند و حوزه ی معنایی شعر را گسترش می دهند. واژه ها در پرده های پنهان خویش انرژیهای شگرفی را فرو فشرده اند. شاعر توانا کسی است که بتواند با ترفندی شایسته هرچه بیشتر این انرژی را آزاد و کلام خود را به بهترین شکل اجرا کند. وقتی واژگان با هم تناسب دارند و در بافت معنایی شعر با توجه به مضمون و فضای حاکم بر شعر و سیر عاطفه ی شاعر، در هم فرو رفته و یا مکمل و لازم ملزوم یکدیگر می شوند، فضای کلی شعر را دارای نوعی حس آمیزی میکنند. رفتاری که در این شعر نیز رخ داده و با خواندن این شعر طعم تلخ جدایی و قطع رابطه زیر زبان مخاطب مزه مزه می شود.
با تشکر🌹
پاسخ
شهریور 11, 1402
و اضافه میکنم که تفکر منطق زا و منطق ساز است اما خیال رویا آفرین و شعرساز
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام
و فکر می کنم شما ” مهرداد بریموندی ” باشید
حالا هرکس که هستید دعای مادرم بدرقه ی راهتان . ممنونم که هوای دیوانه ها را دارید ، آن هم با عقلانیتی که در این زمانه نایاب است . کماکان از خوانش دوباره و سه باره ی کامنت زیبایتان حظ وافر بردم
پاسخ
شهریور 13, 1402
سلام و عرض ادب دوباره خدمت مانای عزیز و مخاطبان فرهیختهاش
باید توجه داشت که صفحهی شعر مانا تنها یک صفحهی شعر معمولی نیست. صفحهی اشعار مانا پنجرهایست که میتوان از روزن آن به تماشای مهر، شرافت، احترام، نقد ادبی، نظرات گوناگون و گفتگوهای سازنده نشست. از این بابت باید به مانای عزیز تبریک گفت.
راجع به موسیقی شعر مانا، بازیهای زبانی قلمش، تصویرسازیهای بکرش و ارجاعات بیشمتنی و بینامتنی سرودههایش پیشتر در حد وسع نوشتهام (سرودههای اینک ابرهیم و آیهی معراج). این موارد از ویژگیهای بارز و همیشگی شعر اوست. در این پیام نه به ساختار کل شعر بلکه به انواع سطربندی در شعر و یکی از ویژگیهای خوب قلم مانا یعنی توجه به همین سطربندی میپردازم. همچنین بهطور کلی یک پیشنهاد برای ویراستهنویسی شعر مطرح خواهم کرد.
سطربندی در کلاسیک و نیمایی
اولین مواجههی شناختی مخاطب با شعر از منظر دیداری صورت میگیرد. هرچند گاهی هم میتوان به یاری دکلمه از فراز و فرودهای موسیقایی شعر بیشتر آگاه شد. اما دریچهی درک شعر بهعنوان یک فرم مکتوب بهطور عمده از راه بینایی انجام میشود. سطربندی درست شعر راهنما و مرشد مخاطب در خوانش و بهطور کلی درک ظرائف شعر است. در اشعار کلاسیک فارسی، موسیقی بیرونی (وزن عروضی) معیاری برای سطربندیست. کلام آنجایی پایان میپذیرد و وارد فراز بعدی میشویم که آخرین رکن وزنی ادا میشود. در اشعار نیمایی هم با توجه به وجود همین موسیقی بیرونی تکلیف سطربندی تا حد زیادی مشخص است. طلایهداران نیماییسرا سطربندی را مبتنی بر موسیقی بیرونی انجام دادهاند. البته در این بین سهراب استثناست. سهراب از معدود شاعرانیست که لختهای شعرش را با دید دستوری و معنایی مشخص میکند (فیروزیان، 1395):
دره مهتاباندود و چنان روشن کوه که خدا پیدا بود
در بلندیها، ما
دورها گم سطحها شسته و نگاه از همه شب نازکتر
اگر این شعر سهراب را بر مبنای موسیقی بیرونی سطربندی کنیم چنین میشود:
دره مهتاباندود
و چنان روشن کوه
که خدا پیدا بود
در بلندیها، ما
دورها گم
سطحها شسته
و نگاه از همه شب نازکتر
البته بیشتر شاعران سنجهی وزن را برای سطربندی پذیرفتهاند. سطربندی مبتنی بر معنی، خوانش درست شعر و درک موسیقی و وزن آن را چالشبرانگیز میکند (همان). اهمیت سطربندی در شعر معاصر تا حدیست که بسیاری از کلاسیکسرایان نوگرا گاهی اوقات فرم بیرونی غزل، چهارپاره و حتی رباعی را میشکنند. این سطربندی غیرمتعارف میتواند با اهداف برجستهسازی واژگان، تصویرسازی، تاکید بر موسیقی شعر، ثبت دیالوگ و… انجام شود:
کلافهتر شد…
برخاست از کنار زنش
نگاه کرد به لکهای قرمز بدنش (ابراهیمپور، 1396) مطلع یک غزل
پیرده مستیام و حالم از دوباره بد است
چه وقت بود که از خانهام زدم بیرون؟
پرید یک نفر از شب جلوی ماشینم
کنار پنجره
باریکههای خون…
خون…
خون… (اختصاری، 1396) پارهای از یک چهارپاره
اینجا که دقیقه مُرد… آنجایی و… بعد؟
تبدیل به تعریف معمایی و… بعد…؟
… با شکل دگر…
… جای دگر…
… بار دگر…
میآید… و میآیم و… میآیی و… بعد…؟ (خرمشاهی، اجاقی، 1398) یک رباعی از ایرج زبردست
سطربندی در قالبهای شعری آزاد
در شعر آزاد سطربندی بسیار مهمتر از کلاسیک و نیماییست. چرا که موسیقی بیرونیای وجود ندارد که الگویی به شاعر بدهد. این تصاویر، موسیقی درونی و روند تاکید واژههاست که سنجهی شاعر برای سطربندی شعر را میسازد. مخاطب باید بداند چه جایی درنگ کند، نفس بگیرد یا تحت تاثیر آشناییزدایی برای درک معنا درنگ کند و بیندیشد. محل مناسب گسستها و پیوستها یکی از عوامل مهم سهلخوانی و آهنگین کردن شعر است. هرچند برای نگارش سپید قاعدهی مشخصی وجود ندارد اما میتوان با ذکر چند ویژگی و هدف به چارچوبی کلی دست یافت (طحان، 1369) سطربندی نادرست شعر نهتنها درک معنا را مخدوش میکند بلکه مخاطب را کلافه و از درک ظرافتها، ریتم و زیبایی شعر محروم خواهد کرد. از مزیتهای تقطیع آگاهانهی جملات و سطربندی شعر میتوان به این موارد اشاره کرد (روزبه، 1385):
1- حرکت از فرم و بیان نثرگونه بهسوی فرم و بیان شاعرانه
2- ایجاد تمرکز و تاکید
3- یجاد تناسب صوتی و موسیقایی
4- ایجاد تقارن و توازن لفظی
5- القای معنا و تصویر
6- برجستهسازی نقش قافیه
نشانههای دیداری در شعر معاصر
در شعر دیداری درونمایهی شعر در شکل بیرونی و نوشتاری آن تجلی مییابد. شعر نگاشتی یا شعر تجسمی با هنجارگریزی از نگارش متعارف جملات از منظر دیداری نوعی آشناییزدایی را منجر میشود که تداعیگر فرم بصری خاصیست. این مبحث بیارتباط با سطربندی شعر نیست. مصداقهای شعر دیداری را میتوانید از منبع اصلی این مطلب پیگیر شوید. برخی از رایجترین روشهای تولید نشانههای بصری در شعر فارسی عبارتاند از (کریمی فیروزجایی، روشن، ملکنیازی، 1396):
1- شکستن و جدانویسی اجزای واژگان
2- ایجاد هماهنگی میان مفهوم واژه و شکل نوشتاری آن
3- نگارش تصویری شعر
4- تکرار واژه یا عبارت
5- استفاده از اعداد بهمثابه نشانهی بصری برای تداعی بصری
6- استفاده از نشانههای سجاوندی بهمثابه نشانهی بصری
7- استفاده از شکل نوشتاری حروف بهمثابه نشانهی بصری
8- تغییر فونت برای برجستهکردن مفهوم یا واژهی خاص
9- استفاده از نرمافزارهای گرافیکی برای القای بصری در شعر
10- بهرهگیری از طرح و نقاشی و تصویر در شعر
11- استفاده از امکانات تقطیع (سطربندی) برای خلق نشانهی بصری
سطربندی در ترانهی تنهایی
شاعر میتواند به چند دلیل سطرش را پایان دهد: الف) تمام شدن جمله ب) موسیقی شعر ج) فرم بیرونی شعر (نشانهپردازی دیداری) د) برجستهسازی (بازرگان، http://www.naghdesher.ir). مانا بهطور ارگانیک و با توجه به تجربهی شاعریاش نظامی معقول و روان از سطرها را ایجاد میکند. حال نمونهای از چگونگی کاربست سطربندی را در شعر ترانهی تنهایی ببینیم:
از عشق (تاکید و برجستهسازی)
در من تنها دو چیز باقی ماند: (پایان جمله)
یکی یاد محزون زنی (تاکید و برجستهسازی)
که فکر میکردم میماند (پایان جمله)
و آن یکی
نام مستعار زنی (تاکید و برجستهسازی)
که خیال میکردم میآید.
عشق و زن دو واژهی محوری این فراز از شعر هستند که شاعر با سطربندی درست بهخوبی آنها را به ما شناسانده است.
فهمیده بود گلی که برای گلاله باشد (موسیقی شعر)
از پاییز ، پرهیز خواهد کرد (موسیقی شعر)
و
برای
آن
زن
که
فکر (نشانهپردازی دیداری که میتواند اشاره به انتظار شاعر و یا تصاویر مقطع خاطراتش باشد)
میکردم می آید،
چه دارم جز خورجینی از خورشید؟ (موسیقی شعر)
ویراستهنویسی
بهنظرم یکی از ملزومات کار ادبی در هر حیطهای از ادبیات، توجه به ویراستهنویسیست. ویراستهنویسی علاوه بر زدودن ابهام و پریشانی متن، نشانگر حساسیت حرفهای یک نویسنده یا شاعر در برخورد با اثر ادبی است. شاید این نقد مصداق مته ته خشخاش گذاشتن باشد اما انتظار بنده از شعر مانا بینقصی در تمام وجوه است، حتی ظریفترین جزئیات. اگر ترانهی تنهایی را از نظر فنّی (نه زبانی-ساختاری یا محتوایی) ویرایش کنیم چنین خواهد شد:
از عشق
در من تنها دو چیز باقی ماند:
یکی یاد محزون زنی
که فکر میکردم میماند!
و آن یکی
نام مستعار زنی
که خیال میکردم میآید.
برای او که نماند،
گردنبندی از مزامیر مانا ساختم
آویز گردنش که راز رایحهی وانیل بود
فهمیده بود گلی که برای گلاله باشد
از پاییز، پرهیز خواهد کرد
میدانست من مانای دو جهانم و
از عصای هر واژهام، نیل هراس میشکافد
میدانست
برای جنینی که مادر خود را زاییده است
چقدر زنان به زندگی شبیهاند
میدانست که اگر برود،
زخمی بر پیشانی دلم میماند
چون داغ بردگان
آه… میدانست
روزی دجلهی گریههایم
خلیجی خواهد شد و در سواحل غمگینش
غروب آفتاب بهانهی سیگار و انتحار
و
برای
آن
زن
که
فکر
میکردم میآید،
چه دارم جز خورجینی از خورشید؟
اما هربار از مشرق انتظار
تنها تاریکیست
که طلوع میکند…
با آرزوی بهترینها برای مانای مانا
ارادتمند سینا دژآگه
سیزده شهریور هزار و چهارصد و دو خورشیدی
منابع
1. ابراهیمپور، حامد، 1396، آقای هیچکس، چاپ دوم، نشر نیماژ، تهران.
2. اختصاری، فاطمه، 1396، بت بزرگ، نشر سایهها، بیجا.
3. بازرگان، علیرضا: https://www.naghdesher.ir/review/4347
4. خرمشاهی، بهاءالدین، اجاقی، محمد، 1398، حیات دوبارهی رباعی، چاپ پنجم، انتشارات نگاه، تهران.
5. روزبه، محمدرضا، 1385، «کارکردهای جمالشناسانهی تقطیع سطرها در شعر سپید»، مجلهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشکاه قم، ش دوم. قم.
6. فیروزیان، مهدی، 1395، «آسیبشناسی موسیقی بیرونی در شعر نیمایی»، فنون ادبی، دوره 8، ش 3، تهران.
7. کریمی فیروزجایی، علی، روشن، بلقیس، ملکنیازی، آزاده، 1396، «تحلیل شیوههای تولید نشانههای دیداری در شعر معاصر فارسی»، فصنامه تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی، ش 3، تهران.
8. طحان، امیر، 1369، «نقد کتاب: موسیقی در شعر سپید فارسی»، نشریهی کلک، ش 11 و 12.
پاسخ
شهریور 13, 1402
سلام سینای دوس داشتنی
در مورد سطربندی شعر ، فکر کنم بیشتر تجربی باشه و شاید هم سلیقه ای . من جایی در مورد قوانین مربوط به آن نخوانده بودم . و خوشحالم که این سطربندی پسند دوست عزیزمان قرار گرفته . علایم سجاوندی هم به روی دیده . بعد از این کامل رعایت خواهم کرد .
و در نهایت اینکه سیناجان شعر البته قواعدی دارد و نیز تعاریف مختلفی . بنده نیز شعر را کلام مخیل شورانگیز می دانم . و اگر شعری نتواند مانا را بشوراند و بیاشوبد ، رغبت به خواندن آن نخواهم داشت . و چه خوب است که دوستان این عنصر را در مزامیر مانا تایید می کنند . و چه خوبتر است که برای بهتر شدن ، توصیه هایی دارند . و قطعا هر نقد و نظر و توصیه ای ، برای بنده راهگشا و چراغ خواهد بود .
پاسخ
شهریور 10, 1402
زنی که صاعقه وار آنک ردای شعله به تن دارد
فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد
حسین منزوی
مانای جان
ترانه ی تنهایی به به، بسیارعالی لذت بردم 🙏
پاسخ
شهریور 11, 1402
تنهایی آدمیزاد اگر چه گران است . اما به این می ارزد که سبب ساز کشف و شهود است و چه بسا هنرها نیز میوه ی تنهایی باشند . و سرانجام انکه دوستان یکدل را فراگرد می آورد و تحمل تنهایی ممکن می شود . از ورودتان به اینجا خرسندم رفیق
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلام بر مانا
قصه عاشقانه های زن همیشه در شعر و زندگی تو رنگی خاص و معنایی دلنشین داردکه گاهی می خنداند و گاهی بغضی می شود در گلوی خاطراتت
وای کاش….
ماناباشی و گوهروجودت مصون از تلخی روزگاران🙏
پاسخ
شهریور 11, 1402
در واقع همه ی آنچه که مانای محزون می سراید ، حکایت همان چند نقطه ی بعد از ” ای کاش ” بوده و خواهد بود . اما کو آن که پای قول و عهدش بماند و جگر این دیوانه را خون نکند ؟ …. به هر روی سپاس که آمدی
چندوقت پیش زنگ زدی ، امکان پاسخگویی نداشتم . به زودی تماس می گیرم رسول جان
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلام به مانای مهربان استاد نقد و تحلیل های ماندگار.
از من گلایه کردی و به حق هم چنینم کوتاهی مرا دوستان عزیز ببخشند.
به صفحه دوستان می آیم گاهی می خواهم بنویسم و می نویسم اما بعد پاک می کنم و بعد از دقایقی از صفحه ی سایت محو می شوم تا دلتنگی ِِ دیگری من را به اینجا باز گرداند.
می خواهم چیزی بنویسم اما نمی دانم چه بنویسم که در خور اشعار شاعران عزیز باشد.
بماند که سواد ادبی ندارم و رشته ی دانشگاهی ام موشکافی مولکول هاست و تخصصی در شکافت واژگان ندارم.
شعرت را دوست داشتم اما تحلیلی ندارم چون سوادش را ندارم در شناخت اشعار غیر کلاسیک ناتوانم و کسی هم در این زمینه کمکم نکرد گاهی دلم می خواست غیر کلاسیک بنویسم اما نمی دانستم اصول را رعایت کرده ام یا نه یا حتی اصلا چیزی که نوشتم شعر هست با نه؟
چند غیر کلاسیک نوشتم شبیه همین شعری که امروز خواندی و بعد دیگر سراغ این سبک از شعر نرفتم.
ممنون که به صفحه سروده هایم می آیی 🌷
ممنون از نقدهای خوبتون.
مانا باشید.🌷
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلاملیلا جان
شکسته نفسی نکن همه می دانند تو چه شاعر توانایی هستی
از نگاه من با این کامنتت مانا جان را خوب ستوده ای و براستی ستودنی ست
مانا ستاره ای ست که هرگز غروب نمی کند .
پاسخ
شهریور 10, 1402
جز نوازش های شما و دوستان
در این جهان چه برایم مانده ؟
پاسخ
شهریور 10, 1402
می دانست من مانای دو جهانم وُ
از عصای هر واژه ام ، نیل هراس می شکافد
می دانست
سلام مانا جان
چه قدر زیباست
شاعری چون تو از هیچ موجودی هراس به دل راه نمی دهد
همانند استاد معنوی ام که سر از زادگاهت به خورشید بُرد شجاع ترین شاعری
چند روز است بی اختیار در ذهنم نشسته ای
خواستم بسرایمت دیدم قادر به این مهمنیستم
تنها گفتم
در حیرتم از تو
که بوسه های خورشید را هم بخشیدی
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلام پدر
من این قدر در میانه نیستم که به دیده آیم تا سروده شوم
و خود را نه شاعر ، که شعری برای گلاله می دانم . پس اگر روزی خواستی مانا را بسرایی ، او را بسرا که او همه ی هستی و نیستی این دیوانه است .
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام بر همسنگر نجیب و شجاع ما خونخواهان خورشید
مانا از کسی توقع نقد و تحلیل ندارد . چرا که نوشتن کامنت های طولانی و تحلیلی ، زمان و حوصله ی وافر می طلبد و این امکان برای بسیاری از دوستان نیست . همین که بیایید و گاهی ما را از صحت و عافیت تان خبردار کنید ، به جان منت خواهم برد .
پاسخ
شهریور 10, 1402
دستمریزاد مهرداد جان …
مثل همیشه عالی👏👏👏💐💐💐
پاسخ
شهریور 10, 1402
دست شما هم مریزاد دوست عزیز
ممنونم که همیشه می آیی
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلام و عرض ادب مانای عزیز
شعر زیبا و ارزشمندیست چون همیشه. وقتی قلم مانا بر صفحه میرقصد باید به انتظار زیبایی و ژرفا نشست و بس.
فقط فشردگی همیشگی زبان مانا و آشناییزدایی منحصر به فرد او در سه فراز از شعر کمرنگ شده است و نوشتار شعرتان همچنان ویراسته نیست. البته اینها مرا از خواندن لذتبخش ترانهی تنهایی محروم نکردند. درود بر شما و طبع روانتان.
زنده باشید و در اوج بدرخشید🌸🌺🌸🌺
پاسخ
شهریور 10, 1402
سلام سیناجان
اگر پیشنهادی برای ویرایش شعر داری ، یا کتابی می شناسی معرفی کن
من واقعا نمی دانم چگونه شعر سپید را باید سطربندی کرد
و البته این از آن شعرهای بالغ نبود . خوره ای بود که خواب دیشبم را تعطیل کرد و امروز هم کلی کسل و کم انرژی بودم . ولی دلم تنگ بود و گفتم برای سایت بفرستم شاید گذر دوست نیز به این کلبه ی احزان افتاد
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام دوباره مانای عزیز
خورهی جالب و ارزشمندی بود😊. سپاس که ما را هم در لذت خواندنش شریک کردید.
آن سه فرازی که اشاره کردم میتوانست فشردهتر باشد، اینها هستند:
1- گردن بندی از مزامیر مانا ساختم
آویز گردنش که راز رایحه ی وانیل بود
2- زخمی بر پیشانی دلم می ماند _ چون داغ بردگان _
3- خلیجی خواهد شد و در سواحل غمگینش
و نیز موردی که عرض کردم دربارهی ویراستهنویسی شعرتان از نظر اصول نگارشی بود. وگرنه شما یکی از بهترین شاعران سپیدسرا در سطربندی شعر هستید. سطرهای شعرتان همیشه بهخوبی و روان از هم جدا میشوند و تقطیع درست جملات و عبارات از محاسن پایدار شعر شماست.👏
و اینکه در کتاب موسیقی شعر کدکنی راجع به سطربندی بهصورت غیرمستقیم اشاراتی شده است. اما مقالات و مطالب زیر منابعی هستند که اختصاصاً در این باره نوشته شدهاند:
مقالات:
https://ensani.ir/file/download/article/20120426145444-5209-204.pdf
https://ensani.ir/file/download/article/20120413174954-5163-141.pdf
https://ensani.ir/file/download/article/20160112093248-10016-13.pdf
مطالب:
https://www.yektapress.com/fa/news/33874/—-
https://www.naghdesher.ir/review/8023
https://www.naghdesher.ir/review/4347
باز میگردم مانای مهربان
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام سینای عزیز
پس اگر سطربندی بی مشکل است ، دیگر کمتر نگرانم .
اگر ویرایش همان املای درست یا حفظ و رعایت علایم سجاوندی ست ، گاهی گمان می کنم مرعی آنم . مطالبی که آدرس داده اید را حتمن می خوانم .
پاسخ
شهریور 10, 1402
درودتان باد جناب استاد مانا ادیب گرانقدر 🌞
بسیار زیبا و روایتمند و حس برانگیز و غمناک سروده اید 🌸🌺🌱🌻
زنده باد 👏👏👏👏👏💯 💯🌟🍀
نویسا مانید وسبز باشید و سرفراز
🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱
پاسخ
شهریور 11, 1402
کامنت فیروزه از فاصله ی دو کیلومتری هم مشخص است . دقیقا بوستانی از گل و مجموعه ای از الوان … امیدوارم همین قدر در زندگیتان نیز شاد و مثبت باشید
پاسخ
شهریور 10, 1402
درود بر شما
بهره بردم با آرزوی توفیق الهی برای شما 🌹🌹
پاسخ
شهریور 11, 1402
خوش آمدید ، شاعر شعرهای طنز اجتماعی..
پاسخ
شهریور 11, 1402
بسیار زیبا وژرف مانای متفکر واندیشمند درودها
همیشه از قلم شما خواندن برایم لذتبخش است وچقدر خوبه که هستی ومینویسی ومخوانم از اندیشه زلاتان
🌷🌷🌷💚💚
پاسخ
شهریور 11, 1402
و چقدر خوبتر است وقتی نسرین حسینی شعرت را تایید کند و خستگی از قلمت دور شود
پاسخ
شهریور 11, 1402
درودها نثارتان استاد بزرگوار و خوش قریحه
جناب مانایی که خوب میداند چگونه صدای احساس واژگانی بیجان شود…
فوقالعاده و بینظیر سرودهاید و البته تلخ و حزین
تا وقتی نامی از گلاله و حس نابتان به ایشان هست
تنهایی را جز توهم واژگانتان نمیدانم…
فهمیده بود گلی که برای گلاله باشد
از پاییز ، پرهیز خواهد کرد…
طبع روان و قلم توانایتان مستدام
👏👏
🌹🌹🌹
.
.
مرا با تنهاییام دفن کنید
تا بیخانمان نشود…
بداههای تقدیم به شعر پراحساس شما🙏
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام مینای دوست داشتنی
خوش آمدید . البته که گلاله برای مانا هم زن است هم زندگی و هم آزادی
هم معشوقه است و هم عشق
و از دولت حضور او بود که مانا شدم
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام برمانای همیشه ماندگار
خوب میدونی چطور دلها رو باکلمات گره بزنی .راستش فهم من از شعرهایی که نیاز به شناختن آرایه های ادبی و استعاره ها درشعر داره ضعیفه ازاین حیث است که میپرسم مقصود اززنی که خیال میکردی میآید چیست آیا تعبیر مشخصی داره ؟
سپاسگزارم
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام
دوست عزیز ، همیشه منتطر زنی بودم که بیاید و این شاعر دلخسته را دیوانه داری کند . اما هنوز نیامده و در انتها از خودم پرسیده ام : اگر بیاید برایش چه دارم ؟
پاسخ
شهریور 11, 1402
درود بر شما آقا
برای من
هم آمد
و هم ماند
اما ۱۴ دفتر شعر پاره کردم…
پاسخ
شهریور 11, 1402
سلام
سیامک جان منم ۱۴ دفتر دارم و البته دفتر پانزدهم هنوز بسته نشده
این شعر هم از دفتر پانزدهم بود
پاسخ
شهریور 11, 1402
🌹
هربار از مشرق انتظار
تنها تاریکی ست
که طلوع می کند
درودها جناب مانا
💐💐💐
پاسخ
شهریور 13, 1402
سلام مریم بانو
خوش آمدید . قدمتان بر روی دیده
پاسخ
شهریور 12, 1402
درود جناب مانا گرامی .
آقا میدونی یاد چی افتادم
یک غزل گفتی که نام چند تا از شاعر ها درون شعر بود
که با مجید رفتید و ماشینی خریدید و …
و مابقی شعر
البته مدت زمان کوتاهی این شعر روی صفحه بود
ولی در همان مدت زمان کوتاه من یکی از خوانندگان آن شعر طنز بودم .
نو آورانه بود … و شعر را دوست داشتم
موفق باشید.
🌹
پاسخ
شهریور 13, 1402
خوشروی عزیز ، آن یک قصیده ی طنز بود بر وزن ” موش و گربه ” عبید زاکانی که بعید می دانم جایی الان ثبت شده باشد . و خود نیز از سرنوشت آن بی خبرم . در آن سایت های کذایی ، از این ” یهو غیب شدن شعرهای مانا ” زیاد داشتیم .
پاسخ
شهریور 13, 1402
درود بر مانای بی مانند
ایندفعه خیلی دیر رسیدم و این دیر رسیدن برایم بسیار خوبی هم داشت و اینکه سعادت خواندن نقدها و نظرات اساتید را داشتم.
با اینکه اشعارت حرف های زیادی در خود دارند بیشتر گفته ها را گفتند و اشاره ی اقا یا خانم مهمان به لایه های درونی پنهان در کلمات و انرژی هایی که در درون انها نهفته است بسیار معتقدم و چقدر درست به ان اشاره شد و به اعتقاد حقیر شعر هیچ چیزی نیست جز کشف لایه های پنهانی افکار سراینده که به زیبایی در پشت ارایه ها و پتانسیل کلمات جا خوش کرده اند و مثل این است که با دیدن یک هسته ی کاشته شده در خاک به درختی برسید که رشد کرده و به ثمر رسیده و بارور شده است.و این اتفاق در اشعار شما به وفور دیده می شود و خواندن ان را لذت بخش می کند و همچنین نکته نظرات سینا جان که بسیار دقیق و موشکافانه این اثر را رصد کردند
و نکته ی دیگر اینکه استاد چینش کلمات همگون و تصویر سازی هستید مثل در کنار هم قرار دادن کلمات پاییز و پرهیز ،راز رایحه ی وانیل یا خورجینی از خورشید
خواندن و دیدن کنار هم قرار گرفته ی این واژه ها تداعی گر و متبلور کننده ی احساس ژرف در نهاد سرشت زیبا طلب انسان است
بسیار استفاده کردم از خواندن این اثر و حضور در این صفحه ی پربار
پاینده باشی و لبریز از عشق و سرزندگی
🌺🌺🌺❤️❤️❤️👏👏
پاسخ
شهریور 13, 1402
برهان عزیز خوش آمدید. و از نکاتی که بیان کردید ، استفاده بردم . راستش در مورد شعر با همه ی تعاریف و قواعدش ، یک دلخوری دارم :
اینکه چرا مانا را به یارش نرساند ؟ ( در حالیکه وعده داده بود . ) من برای شعر سپید همه کار کردم . اما شعر هیچ قدمی برایم برنداشت .
پاسخ
شهریور 14, 1402
درودتان🙏🦋🌹
پاسخ
شهریور 14, 1402
ممنونم از تشریف پرمهر شما
پاسخ
شهریور 17, 1402
درود ماناجان کامنتهارا بسته ای؟
پاسخ
شهریور 25, 1402
سلام
مگر می شود مانا کامنت ببندد؟
پاسخ
شهریور 25, 1402
درود
💐💐💐💐💐💐
پاسخ
شهریور 25, 1402
سپاس 🌺🌷
پاسخ
بستن فرم