🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
توئی آن قهوهی خوش طعم ولی قاجاری
که نهایت شدهای مرگ من از ناچاری
گفته بودم که مرا در دل تو جایی هست؟
گل سرخی به لُپ انداخته گفتی ” آری”
زیر سنگینی چشمان سیاهت گفتم
که در این عشق در این یار شدن، واداری؟
احتیاجم شده دیدار نگاهت امّا
تو به این وصل، به این فصل خودت مختاری
حَجرالاَسوَد من روشنی چشم تو شد
وای اگر ماهِ مرا از شب من برداری
دور چشمان تو گردم، تو مرا عشق بخوان
که شوَی نقطهی تنهای دلِ پرگاری
گفته بودی به دلت مهر نگاهم جاریست
پس چرا سعی در آزار دل من داری
#بهاره_کیانی
۹۸/۸/۱۴
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 17, 1398
درودبیکران عالی بود. موفق باشید
پاسخ
آبان 17, 1398
پس چرا سعی درآزار دل من داری”
گفته بودی تو مرا نقطه دل پرگاری
هرکجا هستی ونامت بدلم بود نشان
همچوخوبی که درون وته دل اسراری
…. عالی بوداحسنت
پاسخ
آبان 17, 1398
عالی🍀💐👏
پاسخ
آبان 17, 1398
درودها نازنین بانو🌺
پاسخ
آبان 17, 1398
قلمت نویسا
مانا باشی به مهر جانم
❤️🌸❤️
پاسخ
آبان 18, 1398
آفرین بانو
زیباست
پاسخ
بستن فرم