🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
این منم
گمشده ام میان حال و آینده
از گل های تولدی یخ کرده
میان درختان مجروح و خمیده
با پنجره های باز و رمیده
میان رگ های زخمی خویش
و تاریکی ستاره های سرگردان کیش
میان تنهایی چند بغض خفته
از کبودی شراب های پوشانده
میان دخمه های کوچه باغی بی رنگ
از ازدحام پلک های پر رنگ
میان تماشای حجاب آتش و آب
و سردرگُمی مستانِ بی تاب
میان نقطه های زیبای بابا
رو به افق های بیهوده از فردا
آری این منم
که هنوز شادمانه زیر پوستم می روم
تو را می بینم، می بوسمت
و تا طلوعی دیگر
رهایت می کنم…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
فروردین 12, 1399
گم در میان
هر چند بدنبال گمشده
درودها
دستمریزاد
تقدیمی : 🌈
گم خودی را برزخی گشتیم ما
رانده از جنّت ز دوزخ هم جدا
با جراحت قلبِ اعمالی چه کار
گر ذخیرت توشه انبان ، بی نوا
ولی اله بایبوردی
12 / 01 / 1399
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
پاسخ
فروردین 12, 1399
درود بر شما
از لطف بیدریغتان بسیار سپاسگزارم
مانا باشید
در پناه حق
پاسخ
فروردین 12, 1399
سلام و درودبسیار زیباست🌷🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌷
پاسخ
فروردین 12, 1399
درود بر شما
حضور ارزشمندتون موهبتی ست شاعر
ممنونم از همراهی گرمتان
در پناه حق
پاسخ
فروردین 12, 1399
درود ها زر شما
♡♡♡♡♡
جناب نعمت پور نازنین
اندیشه ات بهار
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
پاسخ
فروردین 12, 1399
درود بر شما
سپاسگزار احساس پاک و دل دریایی تون هستم
خوشحال شدم از حضور گرمتون
در پناه حق
پاسخ
بستن فرم