🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بی فکر و بی خیالِ تو رنجور میشوم
تنها به یک نگاهِ تو مسرور میشوم
گوئی بیا به قامتِ تو سجده میکنم
گوئی برو به میلِ تو مهجور میشوم
گر گوئیَم مبین و اگر گوئیَم خموش
خاموش تا قیامت و هم کور میشوم
آن دَم که پا به ظلمتِ بیراهه مینَهی
من پیشِ پایِ رهروِ تو نور میشوم
لیلی اگر شوی و جفا هم اگر کنی
پابندِ این خطایِ تو تا گور میشوم
با یک اشاره ء تو فقط یک اشاره ات
قائم به دارِ عشقِ تو ، منصور میشوم
هر دم هوایِ این منِ دل ساده میکنی
من ، اینچنین چرا ، ز چه مغرور میشوم
این رسمِ دل سپردن و این راهِ عشق نیست
از دستِ این دلم به چه مجبور میشوم
جلال پورسلیمانی۱اسفند۹۵
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
بستن فرم