🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مردی ست در مدار معرفت
که با تنهایی دست بیعت داده .
اما قاچ شیرین اشتیاق را ،
در دهان افسردگان می گذارد .
مردی ست مثل همه ی ما
که شلیک اسپرم را در زهدان عصمت ،
به شبهای شباب تمرین کرده ایم .
و گاه ،
با زنان لوده ی لاله گون ،
در سرای سروده ای رقصیده ایم !
او هم مردی ست
که خورشید را در خواب جستجو کرده
و سراغ عصای کلیم را
از سواد سامری پرسیده است .
و شب ها که سومریان خواب بوده اند ،
الوار های کشتی نوح را
برای سایه بان خانه اش دزدیده است !
او هم مثل همه ی ما ،
روزی در آیینه ی اوهام ، به ریش مرگ خندید .
آن گاه به نجوا گفت :
“دلم برای غربت نگاهش تنگ است .
ای باد ، بوی عطر گردنش را می خواهم
که گوش یاسمن های شعرم
تشنه ی حدیث بارانند …”
دوستم اما
مردی ست ، حتا از میانه ها هم معتدل تر !
هوای مدیترانه نگاهش ،
با زیتون چشم گلاله نسبتی دارد .
که باید از ابر و آیینه ها پرسید .
گاه از حسادت این حقیقت ،
که برادران دلیل دلواپسی خواهرانند وُ
خورشید آسمان اضطرابشان ،
مانای سر به دار
سرش را به واژه ها کوبیده است .
گاه هم دلم را صابون زده ام
که من نیز قلابی در این قصیده انداخته و
از ماهیان برکه ی باورش
بی نصیب نیستم .
او هم مردی ست
که مختصات ستاره را ،
در نگاه زنی جسته است .
مردی که سیگارش را
روی گونه ی خاک خاموش کرده است .
و سبزه ها ، خنیاگران اندوهش بوده اند .
هر چه باشد او نیز ،
صاحب سهمی از میراث نیلوفر است وُ
به گردن گلهای قالی حق دارد .
پایان شعر اما
طناب را از گردن واژه باز می کنم :
رفیقم راضی به رنج حلاج نیست !
کرمانشاه
دوم مهرماه سال دو صفر
برای دوست مانا و برادر گلاله : مجید قلیچ خانی❤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (23):
شهریور 21, 1402
سلام
فکر کنم یک اشتباه مکرر در برداشتهای شاعران از شعر سپید وجود دارد که لازم شد ، اینجا بحث کنم : آقاجان ، خانم جان : شعر سپید ، مقطع نویسی متون ساده نیست .
۱- اولین تفاوت متن و شعر ، منطق شاعرانه است که البته در درس های دهگانه توضیح داده ام . یعنی در شعر می شود ، با هلال ماه الاکلنگ بازی کرد و در چشمه ی خورشید تعمید شد .
۲- دومین خصیصه ی شعر سپید ، انحنای زمان و مکان است . یعنی همزمان می توان در پنج هزار سال پیش در غاری همراه با انسان های غارنشین اعتکاف نمود و از همان جا هم سفارش پیتزا داد که با پیک موتوری بیاید . همزمان که بر دیوار چین پشتک وارو می زنی ، می توانی در پرسپولیس آواز بخونی
۳- سومین ویژگی شعر استعاره است . حرف مستقیم زدن باعث افت شعریت می شود . به جای اینکه به یک نفر بگویی : ” مادر به خطا ” ، بگو : ” و مادرت که میزبان زنبورهای فاسق بود ” ( از این واضح تر ؟؟؟ ) . البته میان ارکان پیدا و پنهان تشبیه باید قرابتی باشد و کلیدی که مخاطب بتواند ، تفسیری از استعاره ی شما پیدا کند .
۴- آهنگینی : شعر دارای آهنگ است و شعر بدون آهنگ به هر روی یک پله عقب تر است . عروض و قافیه برای شعر کلاسیک واجب است ، اما جناس و مراعات نظیر و واج آرایی هم بی ارزش نیست . در شعر سپید که وزن و قافیه تشریف ندارند ، رسالت این آرایه ها بیشتر خواهد بود .
۵- حفظ ارتباط عمودی و خطی : شما می توانید بارها از متن شعر فرار کنید ، اما باید به آن دوباره برگردید . اول و آخر باید در یک ریل باشید . همچنین کلمات در شعر شما باید از همدیگر حمایت کنند . مثلا یکی از دوستهایم نوشته بود : به تاریکی فکر بیا ” . برایش نوشتم : ” بنویس به تاریکی فکرم بتاب ” . یا فانوسی ، ستاره ای ، خورشیدی ، لامپ صد واتی را مخاطب قرار بده . که با تاریکی مرتبط باشند . ( حالا هر نوع ارتباطی )
۵- موضوعیت و محتوای شعر ، اگرچه شاعر را ارزشمند یا بی ارزش می کند ، اما باعث ترفیع شعر نمی شود . شما می توانید یک انقلابی معترض باشید . یا یک لمپن زن باره . این بحث شاعر است نه شعر . و شعرها از نظر زیباشناختی باید جدای از محتوای آن ها بررسی شوند . بنابراین اگر در خیزش مهسایی با ما هستید ، دمت گرم ! اما ضعف شعرت را نمی توانی با آن بپوشانی . یا اگر از کمر به پایین فکر می کنی ، متاسفم نمی توانم با شما رفیق شوم . ولی زیبایی شعرت را نمی توانم انکار کنم . لطفا در نقدهایتان جناحی نباشید . اینجا هرکس می تواند آنچه مرام اوست ، بسراید . اما جنگ جناحی روی کامنت های نقد شعر نباید اثر بگذارد .
نظر شخصی مانا البته این است که چه زیباتر اگر شاعری زبان زمانه اش باشد . و شجاع و شریف بماند و جانب آبروی ادب و حکمت را نگهدارد . جدای از اینها شعر را در کلاس درس نمی توان یاد گرفت و امری ذاتی ست . اما چنانچه نهادی شاعرانه دارید ، خواندن حرفها و شعرهای دیگران بی تاثیر نخواهد بود . شعر را اتفاقی جوششی می دانم که یهویی و ناگهان عارض می شود . اما کوشش هم در ویرایش آن لازم است . و موهای زائد شعر را پس از سرایش می توانی یکی یکی پیدا کنی و یا خط لب و چشمش را پر رنگ تر نمایی . حتا طولانی ترین شعرهای مانا ( از نای ناصری ) و ( ترانه ی توحید ) که هرکدام سه کیلومتر طول دارند ، در کمتر از چند ساعت کار برده اند . و از طرفی دوستانی دارم که سه ماه روی یک شعر کوتاه کار می کنند و برخی از ایشان شعرهایشان هم دوست داشتنی ست . در بین شاعرانی که شعر سپید می نوشتند ، پژمان بدری ، سمیه جلالی ، و مجید قلیچ خانی را یک سر و گردن بالاتر می دانستم . همچنین موسا ظهوری آرام و همان بزرگواری که ” پاهایش را از خزر تا خلیج روی نقشه جغرافی پهن کرده بود ” ( و اسمش یادم نیست ) شاعران خوب باز هم داریم در این زمینه . منتها من پنج انتخاب اولم را گفتم . و البته قلم سلمان را وقتی سپید می نویسد ، نمی توان بی التفات از کنارش رد شد .
شعر بالا هم یک شعر ” رفیق محور ” است . و بر وزن و مرام ” زنی با این تفاوت ” سروده شده . انتخاب موضوع رفیق اگرچه برداشتهای چپی از شعر را ممکن می سازد ، اما نیت شاعر این نبوده . به کلمات ( اعتدال ، مدیترانه ، زیتون و هوا ) نگاه کنید . منظورم از ارتباط خطی را خواهید فهمید . عکس پروفایل مربوط به خرداد ۱۴۰۱ در آلاچیق ترکمنی ست در شهر کوچک گمیشان . در همان آلاچیق هم طولانی ترین شعر مانا ( از نای ناصری ) سروده شده . بنده هستم با آقای مجید قلیچ خانی که انشالله تنش سالم باشد ( عقلش را زیاد مطمئن نیستم 😅 )
همچنین از ” سحر فهامی ” عزیزم هم بابت دکلمه ی آرام و فروتن شان متشکرم . امید که این خوبی بی چشمداشت را جبران کنم .
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود مهرداد جان
پس از ابراز ارادت و احترام خدمتت که هم حکم استادی و هم حکم برادری و رفاقت برایم داری،تشکر ویژه دارم و کاش این رفیق همیشه دردسرت لایق این تقدیمی با ارزش باشد،فکر میکنم مزد زمانهایی دیگران مشغول تفریح و جوانی کردن بودند و شما کتاب میخواندی و تفکر میکردی را دیگر گرفتی و چندسالی هست که در هر محفلی هم عده ای تو را به چشم صاحب نظر و استاد می بینند و هم عده ای به چشم دشمن و خار چشم،هر دو مورد مزدی هست که باید میگرفتی
و اما هرگز تصور نکن آنچه مزد واقعی زندگی کردن به سبک مانا بود را روزی خواهی گرفت،چرا که در جهان اختیار ،عدالت واژه ای هست که در نفس خود هنوز زاده نشده است ،گمان میکنم هنوز طرحی از چیزهایی در ذهن ما هست که متولد نشدند و از همین باب همیشه میگویم بشر هنوز به پایان راه نرسیده است چون هنوز جهانش کامل نشده.
آگاه باش،رنج بکش،دل خون شو،گریه کن،بترس،اما هرگز پشیمان نشو
و هرگز تسلیم نشو، زندگی در هر دوره ی خود رنگی و دامی دارد
اما از هر دوره تنها لحظه ای میتواند به مابقی زیبایی دهد
زیبایی را خلق کن و هرگز به صرف کشف آن نباش،گاهی خلق زیبایی کام جهانی را در دنیای یک یا چند نفر زیبا میکند
امیدوارم از زندگی لذت ببری با تمام بد و خوب هایش؛
زندگانی سیبی ست
گاز باید زد با پوست(سهراب)
از تمام عزیزان در این صفحه سپاسگزارم و به همه خوش آمد میگویم
گل تقدیم مانا و دوستان 🌺💐🌸
پاسخ
شهریور 22, 1402
قابلت رو ندارد رفیق جان
مزدی که من از زمانه و از شعرهام توقع داشتم ، رضایت و وصل کسی بود که میسر نشد . و اگر از طلا ، تندیس مانا را بسازند و بر سر در همه ی اماکن نصب کنند و بابت هر کلمه که سروده ام ، هزار دلار هم پاداش بدهند ، همچنان احساس شکست دارم و سرافکندگی از آن بابت . با این همه دلخوشیها هم کم نیست . مثلا دوستانم ، خانواده ام ، اینکه او زنده است و زیر همین آسمان زندگی می کند . منم دلخوشم به اینکه او و خدای او حتما از اینکه مانا را از مدارشان خارج کردند ، راضی هستند . افتخار بزرگی ست ، گردن سپردن به تیغ دوست
پاسخ
شهریور 21, 1402
درودها نثارتان استادبزرگوار و خوش قریحه جناب مانای عزیز
چون همیشه فوقالعاده و بینظیر سرودهاید…
و در این شکی نیست که مادرزاد ذهنی شاعر دارید
دستمریزاد
من همیشه از خواندن اشعار دلچسب شما سر ذوق میایم
و بسیار لذت میبرم از ذهنی چنین آگاه چنین دانا چنین پراحساس و گاهی چنان جنگجو و راسخ که نشان از تسلط وافر شما بر هر موضوعی میدهد
چه عاشقانه چه حماسی، انقلابی و سیاسی
امیدوارم همچنان بنویسید و ما به خود ببالیم که دنبال کننده آثار برجسته و زیبای شاعری ارزشمند و به روز چون شما هستیم…
و در ضمن مبارک جناب دوست آقای قلیچخانی این شعر سراسر زیبایی
و ممنونم از عزیزدلم سحربانو که با صدای دلنشین و گرمشان اثرگذاری این شعر ناب را دوچندان کردهاند…نفستان گرم بهترین❤
و سپاسگزارم پیرامون نقدی که نوشتهاید و نکات آموزندهای که فرمودهاید
که لازمهی شعر گفتن است هر کدام از موارد…
ولی خب بگذارید من هم گاهی ساز مخالف بزنم 😄
اینکه چون من شاعری را میپسندم و بقیه را نپسندیدهام پس قلم بدی دارند یا چنین سوتفاهم و سوبرداشتی را به وحود بیاورد به نظرم کاملا اشتباه است…
گاهی به چشم دیده و خواندهایم که زیر شعری اساتید بهبه چهچه میکنند که عجب شعریست ولی همان دم مخاطبی میآید و میگوید من هیچی از این شعر نفهمیدم…پس باید چه کرد نظر اساتید را زیرسوال برد یا نظر فردی عام را…
پس لزوما نمیشود با توجه به سلیقهی فردی شعری را ارزیابی کرد
شعر را خوانندگان به تاویل میبرند گاهی یک عاشق گاهی یک مبارز هر کدام از دید خودشان و عاقبت شعری ماندگار میشود که هر دو سلیقه را درگیر کند
گاهی عدهای شعری روان و ساده را میپسندد و گاهی عدهای شعری چنان سنگین که ذهنشان را به چالش بکشد…
البته همیشه همین بوده و هست جناب شاملو حافظ رو شاعر نمیدانستند و خیلی از اساتید جناب شاملو را فقط مترجم خوبی میدانستند نه شاعر خوبی که به نظر من هر دو در سبک خودشان و روزگار خودشان اعجوبههایی بودهاند…
عدهای اصلا بحز شعر کلاسیک را شعر نمیدانند و عدهای در این زمانه میگویند فقط شعر سپید
گاهی عدهای در زمانهی ما ترجمه پذیری و شناخت بعضی از کلمات خاص را که نیاز به آمادگی قبلی از شاهنامه و کتابهای مذهبی را دارد ضعف اثر میدانند
و عدهای دیگر که خود از همین قشر هستم نشان از سیطرهی شاعر بر ادبیات غنی و فراموش شدهای که با نبوغ شاعر به این دوران آمده است میدانم که شما خود چنین هستید…
پس به تعداد انسانها بر کره خاکی سلیقه وجود دارد که نمیشود گفت که کدام سلیقه بهتراست کدام بدتر…فقط میتوان گفت پشت هر کلماتی ذهنی هست و نگاهی که شاید یکی بپسندد یکی نپسندد
منهمیشه ساکتم و گاهی فقط برداشت شخصی خودم را پیرامون شعر میگویم در همین حد تا جایی که میدانم نه بیشترکه خود همیشه در حال یادگیری هستم
و نظر استاد عزیزم جناب راهی پیرامون سوالی که کردم پیرامون شعر و متن ادبی را با اجازه از جناب مانای عزیز و گرانقدر در این صفحه میگذارم که دوستداران بیشماری دارد..
ابتدا در مورد پرسش شما در باب متن ادبی باید بگویم هر متنی که همراه با آرایههای ادبی لفظی و معنایی باشد متنی ادبی است حال این متن ادبی میتواند شعر باشد و هم میتواند شعر نباشد ماهیت شعری متن، شاخصهای دیگری دارد که هیچ ارتباطی با زبان متن و ادبی و غیر ادبی بودن متن ندارد ماهیتی که در خیال شاعر قبل از زبان(گفتار) اتفاق میافتد و آن خلق فضایی است مشابه فضای احساس شاعر که شاعر آن را در مخیله میآفریند و قبل از روایت آن، آن را میبیند حال شاعر میتواند این فضا را ادیبانه یا غیر ادبی روایت کند هر دو روایت شعر است حتی غیر ادبی آن هم و ادبی بودن متن هم تنها یک تصنع و زیبایی متن نیست بلکه آرایههای ادبی هم لوازم روایت هستند که شاعر به کمک آنها متن خود را اجرایی و دیداری میکند مثلاً عشق یک مفهوم است که دیدنی و ملموس نیست شاعر این مفهوم را با ترکیب «آتش عشق» بیان میکند تا ملموس شود که عشق چون آتش است البته گاهی شاعر نیازی به آرایهها ندارد و فضای خیال خود را بسیار ساده و غیر ادبی روایت میکند که ایرادی ندارد ماهیت هنری شعر مهم است که همان فضای خیال شاعر است که فضایی استعاری است و خواننده میتواند آن را به تأویل برده و به احساس و اندیشهای که دوست دارد برسد در حقیقت فضای خیال شاعر آیینهای است که خواننده خویش را در آن میبیند این آیینه هرچه شفاف تر باشد بهتر است و شفافیت آن هم بستگی دارد به نحوهی روایت آن که گاهی لازم است ادبی باشد و همیشه لازم نیست. آثار نیما معمولاً ادبی نیست اما ماهیت هنریش در اوج است
سلامت باشید و برقرار 🙏🌷🌹🌹 🌹
پاسخ
شهریور 21, 1402
مینای دوست داشتنی
صفای قدمتان
بنده را شرمسار و البته سرشار نمودید با محبت خالصانه تان .
اما فکر کنم نقد شما هم مکمل بحث بنده بود و تعارضی میان حرفهایتان با انچه خدمت دوستان عارض شدم ، ندیدم
و البته یک مورد دیگر هم یادم آمد که شورانگیز بودن شعر و استفاده از جملات قصار هم به ماندگاری اثر در ذهن مخاطب کمک می کند . کاری که اغلب شاعران سپیدسرا ، فراموش می کنند . به نظرم در هر شعری باید جملات چنان باشند که بتوان هرکدام یا بیشترشان را جدا جدا برای پیامک و پروفایل و پستال استفاده کرد . جمله سازی را شخصا دوست دارم و به آن سعی کرده ام وفادار بمانم .
پاسخ
شهریور 22, 1402
درود بر بانو تمدن خواه👏
نقد درست و خوبی بود
نه در این تعریف و تمجیدها و اسم آوردن ها، امتیازی نهفته است و نه در این نقد و نظرات مخالف، شکستی ظهور و بروز میکند.
شما کاری که ذهن و منطق و زبان و احساس و عاطفه و تحلیلتان به شما میگوید درست است را انجام بده، چون “کلید” کار درست در دست خودتان است.
هر متن، هر نظم و یا هر شعری اول باید از تکرار بدور باشد و بعد روبجلو حرکت کند. به قول معروف: فرزند زمانه خویش باشد.
نباید روح اثر قبلی در اثر جدیدت دمیده شود.
شعر جوششی و کوششی معنی ندارد وقتی نه جوشش شعر میاورد و نه کوشش. شعر اساسا در ابتدا فرایندی است که رفته رفته بصورت طرح محور (که به لفظ به آن ناخودآگاه میگویند) شکل میگیرد و کاملا ارادی در خودآگاه کامل میشود.
و به زیست و نوع نگرش و جهانبینی و عواطف و احساسات فرد مربوط است.
در اصل اولویت با دغدغه ی شماست، و اگر قرار باشد یک شعر برتری یی داشته باشو و یا امتیازی بگیرد باید از درون این مجموعه عوامل که پیوستگی دارد حاصل شود.
البته سپید شاملویی با گونه های دیگر شعر منثور و شعر آزاد فرق دارد. اما قالب یک اثر هیچگاه باعث خلق شعر نمیشود.
زیرا که شعر کوتاه و حجم و موج نو و غزل و چارپاره و غیره…
اینها فقط نامند همین.
موفق و پاینده باشید🌷
پاسخ
شهریور 22, 1402
از حضورتان در این بحث ممنونم
همین که چه با دید مثبت چه منفی ، دوستان زحمت کشیده و در پای این سروده ها کامنت می نویسند و بحث می کنند ، دلیل موجهی برای احساس خوشبختی ست . چه آنکه هدف بنده نیز جز این نبوده و نیست … متشکرم از آمدنتان
پاسخ
شهریور 22, 1402
عرض ادب و ارادت خدمت شما دوست عزیز و ادیب
سپاسگزارم از لطف و حضورارزشمندتان
و همچنین بسیار ممنونم از وقتی که گذاشتید،خواندید
و چنین کامل و تاثیرگذار نوشتهاید
دستمریزاد
میشود گفت جانا سخن از زبان ما میگویی
👏👏👌👌🌹🌹🌹🌹
و در ضمن سپاس از جناب مانای عزیز و بزرگوار
که صفحهی پربارشان
همیشه باب آموزش و یادگیریست…
برای هر دو عزیز از درگاه الهی سلامتی و شادکامی را خواستارم
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 23, 1402
درودها مینای عزیز و مهربانم مرسی از حسن نظرت همراهی و محبت شما باعث دلگرمی و افتخار منه عزیزم🌹🌹🌹🙏🙏🙏🌹🌹🙏🌹🌹
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام و عرض ادب مانای عزیز
خوشحالم نخستین خوانندهی این سرودهی ظریف و زیبا هستم. حال و هوای این شعر و صمیمیت توام با صلابتش را بسیار دوست داشتم. باز هم بارزترین ویژگی شعر مانا که همان همراهی با اسطورههاست جلب توجه میکند. بدون اغراق یکی از ارزشمندترینهایی بود که تاکنون از قلمتان خواندهام. درود بر شما.
فقط در جملهی «آنگاه یه نجوا گفت» انگار «به» ناخواسته «یه» تایپ شده است.
زنده باشید و در اوج🌸🌺🌸🌺
پاسخ
شهریور 21, 1402
و من خوشحال تر که کامنت ها را قوم و خویش خونی ام ( و روحی ام ) افتتاح می کند . امید که سرماخوردگی هم برطرف شده باشد . در مورد اشتباه تایپ هم ازت ممنونم . بله اشتباه تایپ شدند . همه ی آنچه سروده ام در ۱۵ دفتر به شکل پی دی اف ، موجود است که امکان کپی از آنها را با این گوشی ندارم . معمولا از سروده ای که قصد ارسالش را دارم ، شات می گیرم و زهرا جمشیدی ( که عشق و افتخار عمو ماناست ) برایم تایپ می کند . پیشتر هم این زحمت را گردن خانم زینب امینی یا حدیث عبدلی می انداختم که امیدوارم هرجا که هستند ، تنشان سالم باشد . در این بین اگرچه خود نیز در ویرایش نهایی ششدانگ حواسم جمع است ، ولی بالاخره پیری و هزار درد 😅😅😅
پاسخ
شهریور 24, 1402
درودی دوباره مانای عزیز
سپاس از احوالپرسیتان بزرگوار. نسبت به چند روز گذشته خیلی بهترم.
دست برادرزادهی عزیز و ادبدوستتان درد نکند. این همکاریها مطمئناً موثر و ارزشمند هستند.
فقط باز هم مثل گذشته باید عرض کنم نگارش متن شعرتان ویراسته نیست. البته این مورد را دیگر تکرار نمیکنم که به احتمال زیاد از حوصلهی شما و مخاطبانتان خارج است و گویا سخنم کارگر نمیافتد. فقط امیدوارم روزی این کاستی کوچک هم برطرف شود و شعر مانا بیش از پیش بدرخشد.
در ضمن شما هنوز هم جوانید و پرانرژی😊… برایتان سلامتی و بهروزی آرزومندم🌺🌸🌺🌸
پاسخ
شهریور 24, 1402
سلام دوباره سینا جان
فکر کنم اگر تلگرام داشته باشی ، بتوانم سروده ها را پیش از انتشار خدمت خودتان بفرستم . که ویرایش شوند .
مثلا اینجا دیگه حواسم به نقطه و ویرگول و … بود . ولی باز هم کاستی داشت . و فکر کنم ، بهتر آن است این شعرها پیش از انتشار به یک ویراستار سپرده شوند . توی نت هم ببینم چنین نرم افزاری هست یا نیست ؟
پاسخ
شهریور 26, 1402
سلامی دوباره
بله در خدمتتان هستم مانای عزیز. ببخشید از وسواسم در این مورد، که شاید بهخاطر سروکله زدنم با پایاننامه و مقالات دانشجویی باشد.
راستش بهنظرم بهترین نرمافزار برای ویراستاری ورد است (برای متن انگلیسی گرامرلی ابزار بسیار کارآمدیست. اما برای متون فارسی یک نرمافزار اختصاصی سراغ ندارم).
در اوج باشید🌸🌺🌸🌺
پاسخ
شهریور 21, 1402
مهرداد جان برادر همدردم
این شعرت تا مغز استخوانم رسوخ کرد و آنرا درعین حالی که چندان معنایش رادرک نکردم اما بی تعارف یکی از زیباترین شعرهای سپیدی که تابحال خوانده ام یافتم .ماشاالله به این ذهن خلاق .ماشاالله به این همه احساس ناب واین قلم که میرقصد معجزه میسازد .قلمت همیشه مرا مسحور میکند واین سروده ات بیش از دیگرسروده هایت به دلم نشست .فقط فکرکنم اونجا که گفتی به ریش مرم خندیده است منظورت مردم بوده و احتمالا اشتباه تایپی است
قلمت مانا ،❣️🌷🌹
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام سلیم جان
سپاس از شما
مشکلات تایپی شعر را الساعه ویرایش خواهم کرد .
به ریش مرگ خندیده بود بنده ی خدا 😅
پاسخ
شهریور 22, 1402
سلام مهرداد جان
خوبه پس آدم درستی بوده فکرکردم به ریش مردم خندیده آخه نوشته بودی مرم گفتم شاید منظورش مردم بوده به هرحال ببخشید بزرگوار وقتی ندونی جریان چیه اینطور میشه دیگه
پاسخ
شهریور 21, 1402
آرزوی عزیز بابت شعرهای زیبایت ممنونم و البته گله مند هم هستم . چه اینکه فکر می کنم یک شعر کافی بود و اینکه دوست داشتم نظرت را جویا شوم در مورد شعر این صفحه
پاسخ
شهریور 21, 1402
راستش من خیلی صدای شمارو دوست دارم اگر اشعار خودتون رو دکلمه کنید فکرکنم دوستان و خواننده ها احساس شاعر به این شعر و بهترو بیشتر درک میکند،احساس شاعر در جاانداختن شعر بر مخاطب بسیار حائز اهمیته.امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.قلمت مانا.
استاد مانای گرامی🌹🥰🌷🌷🌷
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام
خیلی جاها هم خودم دکلمه کردم ، توی سایت موجود است . و البته بسیاری از دوستان نیز از سر لطف این کار را انجام دادند که حدود دویست شعری می شود . و البته با حرف شما نیز موافقم : خود شاعر به شرط داشتن صدای مناسب ، بیشتر از هرکسی با خم و چم شعرش آشناست.
پاسخ
شهریور 21, 1402
درود بر برادر ادیب و دوست گرمیم مانای بی مانند
زبان شعر و بیان و جورچین کلمات در اشعارت با وجود پختگی و زیبایی طبعی چنان خالصانه و پر احساس و بی غل و غش و جاری ست که خواننده را محصور و مسحور خود می کند و حسی پاک و دلنشین را القا و اندیشه ای رها و بسیار ناب در تمامی اثارت با دانش والای سرایشت که خود نشات گرفته از سخت کوشی و کنکاش شما در این زمینه است و این عرفان قلم سرچشمه ای از عرفان وجودی نور محور شخصیتی شماست که در این زمان اندک از اشنایی شما حس کرده ام
در باره هر جمله از شعر شما می توان صفحه ها نوشت و این پرواز که در خواننده القای معانی می کند بسیار ارزشمند است
در مورد نقدی که نوشته اید باید عرض کنم یک خواهش برادرانه دارم.ذهن تان را از این مسائل رها کنید.برداشت های متفاوت از یک مفهوم حتی برداشت غلط از یک مفهوم نشانه قدرت تاثیر کلمات بر خواننده است و این خود موجب افزایش ارزش اثر خواهد شد به عنوان مثال هر کس با شرایط و تفکر و برداشت خود اشعار حافظ را می خواند و با توجه به ذهن کنکاشگر انی خود در ان برهه و با حسی درونی که در ان زمان دارد ان را معنی می کند و یا وسیع تر بیان کنیم و از یک منبع بی معنوی که دور از قیاس باشد قران است که چندین صده است بر ان تفسیر می نویسند و هنوز رمز گشایی نشده و این نشانه ی عظمت قدرت کلمات و ضعف علم ماست در کشف رموز پنهان در واژه ها
سخن به درازا کشید و حرف ها تمام نا شدنی ست
قلم و بینش تان را دوست دارم
ارزوی تداوم و استحکام روز افزون این دوستی را دارم
🌺🌺🌺👏👏👏❤️🌺❤️🌺
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام بر برهان دانای بی ادعا
برهان جان کاملا باهات هم عقیده ام ولی چه کنم که گاهی خود نیز برخلاف آنچه عقیده ام است ، قدم برداشته و از رویه ی حرفه ای فاصله می گیرم
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام و ارادتها آقا 🌷❤️✌️🙏🤝
مثل همیشه عالی بود و بینظیر
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام از ماست رفیق
ممنون که سر زدید
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام مانا جان
شعری ست نفیس
مانایی
همین مهر مانایی بر شعر بر مانایی اثر کفایت می کند
خدارا شکر اصلا حسود نیستم و برعکس حسود ها وقتی یک کار خوب از هنرمند وشاعری می بینم کیف می کنم و یقین دارم به برکت شعرهای زیبایت کم کم شعرهای من هم بهتر می شوند .
گاهی اوقات که بیشتر حدود ساعت یازده شب است به سایت می آیم تا شعرهایت را بخوانم در خوانش این شعرهای پر محتواست که چیزی می توان آموخت .
در پناه خدا 🍃🌹👏👏👏👏👏👏👏👌🌹👏
پاسخ
شهریور 21, 1402
راستی در این تصویر کدومش ماناست؟
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام پدرجان
من خاک پای شما هستم . ممنونم که همیشه سبب ساز اعتماد به نفسم می شوید . نفر سمت راست تصویر ماناست : پسر دیوانه تان😅
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام به مانا و یار همراهش مجیدووووووو
مثل همیشه حال و هوای باغچه سبز شعرت مارا معطر به عطر دوستی و مهربانی کرد و خوانش چندبار این شعر سیرابمان نکرد
همیشه برای هم ودر کنار همبمانید و دوستیهایتان پابرجا و گوهر وجودتان مصون از تلخی و گزند روزگاران
🙏🙏
ولی خوشتیپ شدید هردوتاتون حداقل تو یکی کله کچلت رو استتار کردی😅
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام رسول جان
آخرش یه روز شیراز واسه کاشت مو 😅😅
من و مجید همیشه از خوبی و اخلاص تو تعریف می کنیم . و سلام و ثنا داریم برات
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام مانای عزیز
خدا تو و گلاله را برای هم نگهدارد
که غریب اباد روزگار
برایتان مهد شور و شوق مهر باشد
♡♡♡
پاسخ
شهریور 21, 1402
سلام استاد
من و گلاله برای هم نمی مانیم . اما امید آن دارم که برای نسل های دیگر الگوی عشق و وفا باشیم . همه می دانند ، مانا را او شاعر کرد . و اوست که شوریده نگه دارد ..
پاسخ
شهریور 24, 1402
چگونه این دو قوی بی قرار
بر ساحل فراموشی ، آرام بگیرند؟
در خیال همه ی کلمات
هنوز هم مانا و گلاله با همند .
پاسخ
شهریور 24, 1402
ممنونم از این پاره ی بی پیرایه که برای ما سرودی
بله درست است
ما در خیال همچنان ادامه خواهیم داشت ..
پاسخ
شهریور 24, 1402
سلام
شعرتان زیباست
شاد باشید
پاسخ
شهریور 24, 1402
ممنونم از تشریف شما
پاسخ
شهریور 24, 1402
سلام بر مهرداد مانا، مرد دانا و خوش قریحه …
درود بر شما و دستمریزاد…
👏👏👏👏🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
شهریور 25, 1402
سپاس از رفیق عزیز
خوش آمدی 🌷🌺
پاسخ
شهریور 25, 1402
درودها
قلب وقلمت سبز
پاسخ
شهریور 25, 1402
قلب و قلم شما نیز نورانی باد ….
پاسخ
شهریور 25, 1402
🥀🥀🥀🥀🌺
تقدیم به شما
پاسخ
شهریور 25, 1402
🌺🌷❤🌺🌷❤
پاسخ
شهریور 25, 1402
درود بر شما
قلمتان نویسا 🌹🌹
پاسخ
شهریور 26, 1402
سپاسگزارم
پاسخ
شهریور 28, 1402
درودها بر مهرداد مانای عزیز که همیشه زیبا می سرائی.
از سروده سپیدتان مثل همیشه لذت بردم.
بداهه ی تقدیمی:
لانه کردی به دل و جان یگانه جانا
شده اندر دل من شعر بلندت مانا
ز چه رو جا شده ای در دل من میدانی؟
بسکه شیرینی و هم شعر تو باشد خوانا
🌼🍎🍎💛🍎🍎🌼
پاسخ
بستن فرم