🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شاعران برتر پاک

(ثبت: 239895) خرداد 27, 1400 
شاعران برتر پاک

 

تو!
شعر جهان خواهی شد
فرشته ای سپید و پاک
میان ابرهای بارانی چشمان انبساط
بال خواهی زد…
تا
درخت گل…
آن وقت
آغاز توست
در عین عشق

” اکبر رشنو”

 

 

 

نقدها
  1. علی معصومی

    خرداد 28, 1400

    درود ها بر شما
    جناب رشنو ارجمند
    ◇◇◇
    در آغازین فصل قرن ۱۴۰۰
    بهار
    به خاطر خواهد سپرد
    برگ برگ این دفتر سبز را
    تا پروانه ها
    بال گستر واژگانش گردند
    فردا های دیگر را

    🍃🌺🍃🌺🍃

    شادکام باشید

نظرها
  1. محمد یزدانی

    خرداد 27, 1400

    درود و احترام جناب استاد رشنو
    بسیار زیبا ,عالی و برازنده
    چشم و دل همگی اهالی انجمن ادبی پاک روشن
    شادباش خدمت شاعران برترپاک
    با امید توفیق روز افزون
    والاترین ها را برایتان آرزومندم 🌺🌸🌺

  2. بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
    شاعر گرامی
    شعرشما
    همش زیبایی است
    دردل تماشایی است
    در هرطلوع
    آفتاب پگاه بینایی است
    خواندنش
    شور و شیدایی است
    🌹🌹🌹🌹🌹

  3. طارق خراسانی

    خرداد 27, 1400

    سلام و درود بر حضرت رشنوی عزیز

    عجب جلد زیبایی ست
    خیلی لذت بردم
    ممنون از زحمات آن استادعزیز و بزرگوار

    در پناه خدا شادزی 🙏👏👏👏👏👌❤️🌿

  4. طلعت خیاط پیشه

    خرداد 28, 1400

    با سلام بسیار زیبا ست درود بر شما
    استاد من از طریق همین صفحه و واتس آپ برایتان پیام دادم
    ضمن سپاس از زحمات جناب عالی منتظر پاسخ شما هستم

    🌺❤️🌺🌺

    • اکبر رشنو

      خرداد 28, 1400

      بانو سلام
      لطفا با شماره ۰۹۳۰۰۳۴۳۸۵۴ شماره بنده تماس بگیرید

      • استاد من نتوانستم با این شماره ارتباط بر قرار کنم
        لظفن پیام بدهید
        سپاسگزار مهرتان هستم
        شادکام باشید🌷

  5. علی سلطانی‌نژاد

    خرداد 29, 1400

    حوّّا’ که شدی،هر که برای تو، مرا کشت

    ‘آدم’ نشده…هول و ولای تو مرا کشت

    من خیر سرم، این همه درد تو نگشتم

    تا اینکه شبی حرف دوای تو مرا کشت

    شرمنده از آن روز، که هر رهگذر عشق

    با حیّ عَلیٰ، حیّ علای تو مرا کشت

    هرکس گذرش خورده به جادوی نگاهت

    فهمیده چرا شرم و حیای تو مرا کشت

    جایی که تویی بانی این شعر و غزل ها

    حق داشتم ار حشو و هجای‌تو مرا کشت

    من سر به‌ جنون داده ی لبخند تو بودم

    سرمست خدایی که بجای تو مرا کشت

    سرمست اگر بسته به احساس تو بودم

    چون تاری آن موی رهای تو مرا کشت

    یک مرتبه هر کس به قرنطینه ات افتاد

    فهمیده که این عشق، بپای تو مرا کشت

    #علی_سلطانی_نژاد

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا