🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هر اناالحق زدنی را نبود پاداشی

(ثبت: 3486) اسفند 7, 1395 

 

گرچه پیدا نبوَد منزل و مقصد دور است
باید ای دوست سفر کرد، زمین ناجور است

عصرِما عصرِ بدی بود، پُر از حیله و رنگ
افقِ عشق و صفا را نگری، کم نور است

هنرش تا که شنیدم به خودم می گفتم
مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است

تاک افشاندن ما را به زمین منع مکن
آنچه امروز به دردِ تو خورد انگور است

فکر آن خانه مکن بر سندش مشکوکم
آنچه بر نام من و تو زده شد هاشور است

هر اناالحق زدنی را نبود پاداشی
آنکه باید به سرِ دار رود، منصور است

طبعِ غمبارِ مرا از چه شکر می خواهی؟
شعرِ طارق زچه نوشی؟! که شرابی شور است

15 فروردین 1393

 

 

 

 

نظرها 30 
  1. محمدرضا جعفری

    اسفند 7, 1395

    درود استاد گرانقدر/ عالی ست  /……….موفق باشید ان شاالله تعالی /……..

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بی حد

      سپاس از حضور گرمتان

      در پناه خدا

  2. حامد علی بیگی

    اسفند 8, 1395

    احسنت پدر جان…بسیار عالی

    هر اناالحق زدنی را نبود پاداشی

    آنکه باید به سر دار رود منصور است

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود

      سپاس از حضور پر مهر فرزند عزیزم

      در پناه خدا

  3. جواد مهدی پور

    اسفند 8, 1395

    گرچه پیدا نبوَد منزل و مقصد دور است
    باید ای دوست سفر کرد، زمین ناجور است

    عصرِما عصرِ بدی بود، پُر از حیله و رنگ
    افقِ عشق و صفا را نگری، کم نور است

    هنرش تا بشنیدم به خودم می گفتم
    مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است

    تاک افشاندن ما را به زمین منع مکن
    آنچه امروز به دردِ تو خورد انگور است

    فکر آن خانه مکن بر سندش مشکوکم
    آنچه بر نام من و تو زده شد هاشور است

    هر اناالحق زدنی را نبود پاداشی
    آنکه باید به سرِ دار رود، منصور است

    طبعِ غمبارِ مرا از چه شکر می خواهی؟
    شعرِ طارق زچه نوشی؟! که شرابی شور است

    سلام و عرض ادب و احترام به محضر استاد گلم حضرت طارق مهربان

    شعر آسمانی و بسیار زیبای آن استاد گرانقدر را بارها خواندم

    لذت برد م و بهره ها بردم

    نغز ولی  سوگمندانه بود مخصوصا وقتی فرمودید :

    عصرِما عصرِ بدی بود، پُر از حیله و رنگ
    افقِ عشق و صفا را نگری، کم نور است

    هنرش تا بشنیدم به خودم می گفتم
    مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است

    معصومانه ، واژگان نیز از دردی که شما از آن می نالید ، می نالند

    نقش شاعر در جامعه ، شبیه جراحی ست بر بالین بیمار که علت درد را تشخیص می دهد و در صدد مرتفع ساختن آن بر می آید

    رسالت خطیر شاعری اقتضا و ایجاب می کند که در قبال ناجور بودن زمین فریاد بر آورد که :

    هر اناالحق زدنی را نبود پاداشی
    آنکه باید به سرِ دار رود، منصور است

    شاعر حقایق را می گوید ولو دهانش را بدوزند یا در بندش کنند و یا به دارش بیاویزند

    مهم ایفای رسالت است

    مهم عمل به تکلیف ست نه نتیجه

    نتیجه را زمان تعیین می کند  ، عمل را شاعر وقت شناس درد آشنا می کند

    در محضرتان درس پس می دهم استادم

    جسارت هایم  در حضور شما استاد عزیزم    زیره به کرمان بردن است

    منو ببخشایید

    برایتان سلامتی و توفیق روز افزون آرزومندم

    درود بر شما

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر جناب استاد مهدی پور گرامی

      کامنت زیبای شما را چند بار خواندم

      فکر می کنم عقیده ی بنده با شما یک سان است.

      تا وقتی که یغما بود هیچ یک از متولیان فرهنگی یا او را نمی شناختند و یا اگر می شناختند آدم فرض اش نمی کردند

      وقتی فوت کرد جنازه اش را خودم به اتفاق دوستی از سردخانه برداشته و در تابوت گذاشتیم.

      وقتی تشیع میشد تمام شهر در مراسم شرکت کرده بودند و نیروهای امنیتی آن را مخابره کردند هفتم نیروهایی  با تفنگ ولی سر لوله پایین بود در مقبره ی یغما حاضر شدند منظورم این است که اصلا مسئولین فرهنگی آنقدر غرق خود بارگی های خود بودند که از حیدر یغما خشتمال نیشابوری بی خبر  بوده و ندانستند که شب قبل از مرگش پول خرید یک کیلو روغن نباتی را نداشته است.

      بگذریم …

      سپاس از حضور گرم آنحضرت

      در پناه خدا شاد زی

  4. علیرضا آیت اللهی

    اسفند 8, 1395

    سلام استاد
    « به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است »
    اگر زمین برای من و توست سر بسر سنگ است
    این را که نوشتم دیدم ، بلانسبت جناب مهندس خراسانی ، دارم کفران نعمت می کنم . گفته اند الله جمیل و یحبٌ الجمال ! . دارم علیه تقدیر می نویسم ، دارم علیه مشیٌت الهی می نویسم . مثل هزاران شاعر ایرانی و غیر ایرانی دیگر در طول تاریخ . نیمه شب بود خوابیدم . صبح سرودم :
    بین « هفتاد و دو ملٌت » همه زیبائی سوخت
    لعن بر حیله ی ابلیس ! زمین در جنگ است
    خلق دنیای خدا جمله همه زیبائی است …
    مزرع کینه و نفرت … همه از سرهنگ است
    گر نظامی بشود پیشرو و رهبر خلق …
    ضجٌه و ناله و گریه است ! و نه آهنگ است 
    هرکجا هست زمین ، خلق خدا هست ، نعیم
    آنچه این سبز سیه کرد … دم خرچنگ است
    تاک اگر بد و اگر خوب زچشم من و توست
    همچو تیغی دولبه هر سر آن یک رنگ است
    مغز من شسته نشد ، عقل به جایش باقی است
    کینه زشت است و بد و شاخصه ی یک منگ است
    طارقا عیب ز این چرخ ؟ نه ، از ابلیس است …
    برتری از من ، و دانی زچه بد « خر » چنگ است
    تا به کی ناله ز تقدیر خداوند حکیم ؟ ….
    راه بهنر همه در گسترش فرهنگ است . –

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر عزیز جانم

      جناب استاد آیت اللهی

      با حضرتعالی بحث کردن خیلی ظرافت می خواهد چرا؟

      اول اینکه خیلی خیلی برایم عزیز هستید و باید طوری صحبت کنم که مبادا خاطر خطیر عزیزم رنجیده شود .

      دوم اینکه اهل دانش و فضل هستید

      سوم هنر دوست و هنر شناس بوده و دانش وسیع شما این حقیقت را به ما دارد آرام آرام نشان می دهد.

      در غرب  می گویند که به شاعران توجه خاصی می شود … من منابعی را در دسترس ندارم اگر داشتم دراینجا می آوردم ولی خبر دارم که در تمام جهان سیاستمداران جابر با شاعران میانه ی خوبی نداشته اند مانند David Kalstone در سال 1950 زندانی می شود .

      منبع: http://www.english.illinois.edu/maps/poets/g_l/lowell/lepke.htm

      David Kalstone

      "Memories of West Street and Lepke" shuttles back and forth between the comfortable Lowell living in Boston in the 1950s and his recall of the year he spent in a New York jail as a conscientious objector

      این را گفتم تا به اولین بیت شعر حضرتعالی  مهر تایید را زده باشم .

      و یا

      Ken Kesey که نویسنده امریکایی ست 1935 دنیا آمده و در سال 2001 فوت کرد او هم راهی زندان شد .

      در فرانسه مهد آزادی  Jean Genet زندانی می شود  و آن هم در جوانی …

      این افراد در کشور های مختلف طعم تلخ زندان را چشیده اند:
      فاضل العزاوی
      خوزه ریزال
      کیو جین
      حبیب Jalib
      هوشی مین
      Yonis REUF
      یانیس ریتسوس
      پاتریک PEARSE
      سمیح القاسم
      لئونارد پلتیر
      مرلین باک
      فاضل العزاوی را متاسفانه شعرای ما نمی شناسند اهل کرکوک عراق است و او حیثیتی برای استکبار جهانی و انگلیسی به جا نگذاشته است

      پس با نظرحضرتعالی موافقم

      « به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است »
      اگر زمین برای من و توست سر بسر سنگ است

      بدبختی ما این است شاعرانی که مصلح جامعه  می باشند را نمی توانند  شناسایی کنیم و یا نمی توانیم تحمل شان کرد .

      کدام شاعر آزاده ای حاضر است بر ضد دین و آئین و فرهنگ و کشورش قیام کند؟

      چاپلوسانی که خود را شاعران آزاده می نامند با شگردهای خاص  در جاهایی نفوذکرده اند و خدا نکند شاعری رقیب سر در بیاورد تا له اش نکنند آرام نخواهند نشست .

      اینان مردگانی متحرک هستند به مردم و کشور و فرهنگ شان خیانت می کنند و خود نیز واقفند که چه دارند می کنند و محال است تاریخ این افراد را بعنوان شاعران بزرگ و واقعی یاد کند حال اگر از موقعیت خود سوء استفاده کرده و برای تاریخ خوراک های جعلی تهیه کرده باشند.

      امروز ما صدمات هولناکی از استکبار خورده ایم اینان که قدرت دارند  پول در اختیارشان است هرگز نیامده اند یک کتاب شعر از شاعران بزرگ معاصر که علیه استکبار اشعاری عالی دارند تهیه کنند ولی هر چه بخواهید دوست دارند از آنان تعریف و تمجید شود .

      جای دور نمی رویم در اوان سالی که هنوز چند روزی از آن باقی مانده است رهبر  کشور یعنی عالی ترین مقام معنوی و معرفتی حاضر به مسئولان فرهنگی می فرمایند شاعران و نیروهایی فرهنگی را کمک کنید کدام مسئول فرهنگی آن را شنید؟(خدا را شکر بعد از سعایت و تهمتی که نا شاعری به حقیر زد آنقدر خدا به من داده است که دارم  چندین میلیون تومان هزینه می کنم تا سایت را جهانی کنم ) این را گفتم تا برخی فکر نکنند برای خود می گویم… به من خدا بیش از حد کمک کرده است .

      خیلی دلم می خواهد درد دل کنم ولی می دانم باید تا حدی گفت که در حوصله ی خوانند بگنجد .

      سپاس از حضور بسیار موثرتان

      در پناه خدا

      • طارق خراسانی

        اسفند 8, 1395

        با سلام مجدد

        آن شاعر در فضای حقیقی بوده و در فضای مجازی نیست

        این توضیح را دادم تا خدا ناکرده نسبت به عزیزان شاعر دنیای مجازی شک و تردیدی صورت نگیرد.

      • طلعت خیاط پیشه

        اسفند 8, 1395

    • طلعت خیاط پیشه

      اسفند 8, 1395

  5. سحر جهانی

    اسفند 8, 1395

    درود…..

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر خانم جهانی گرامی

      سپاس  از حضوری بهاری تان

      در پناه خدا

  6. درودها گرانقدر

    بسیار زیبا و ژرف و اندیشمندانه

    پاینده و سرفراز

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر فرزاد عزیزم

      سپاس از حضور بسیارگرمت

      در پناه خدا

  7. سیدعلی مجیدی

    اسفند 8, 1395

    سلام بر استاد عزیز

    فیض بردم

    شعر استاد شرابی ناب است

    البته از نوع طهور آن 🙂

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر فرزند عزیز و فرهیخته ام

      سپاس از حضور گرمتان

      در پناه خدا

  8. آرزو نوری

    اسفند 8, 1395

    سلام و عرض ادب

    استاد عزیز
    آنچه امروز به دردِ تو خورد انگور است …..

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر آرزوی عزیز

      باید این غزل راقاب بگیرم چون آرزو خانم مشکل پسند آن را انگار پسندیده است

      سپاس از حضور گرمتان

      در پناه خدا

  9. جلال پورسلیمانی

    اسفند 8, 1395

    باید ای دوست سفر کرد، زمین ناجور است

    درود استاد بزرگوارم جناب خراسانی

    عین واقعیت سروده اید.

    و مهمتر، آنانکه بیشتر میفهمند بیشتر رنج میبرند.

    اما جسارت است با کسب اجازه از محضر حضرتتان بداهه ای جواب این بیت زیبایتان:

    هنرش تا بشنیدم به خودم می گفتم
    مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است

    بر مزارم بنویسید که شاعر بوده

    عمری از حرص و تقاضا و طمع آسوده

    و همین بس

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود

      سپاس از حضور بسیار موثر و گرمتان

      در پناه خدا

  10. محمدجواد منوچهری

    اسفند 8, 1395

    سلام وعرض ادب استاد خراسانی عزیز

    بسیار بسیار زیبا سرودید

    احسنت

    دستمریزاد

    مستفیض شدم از شور شراب شعرتان

    درود بر شما و رقص قلمتان

    سلامت باشید وتندرست در پناه خالق زیباییها

    • طارق خراسانی

      اسفند 8, 1395

      سلام و درود بر فرزند شاعرم

      جناب منوچهری عزیز

      سپاس از حضور بسیار سبز آن شاعر گرامی

      در پناه خدا

  11. طلعت خیاط پیشه

    اسفند 8, 1395

    تاک   افشاندن   ِ ما   را  بزمین  منع   مکن

    آنچه امروز به درد  ِ تو  خورد انگور  است

    درود بر استاد طارق ارجمند.موفقیت روز افزون شما آرزوی منست.

    • طارق خراسانی

      اسفند 9, 1395

      سلام و درود به بانوی گرانمهر پاک

      سال هاست که از ارادتمندان آن بزرگوارم

      سپاس از لطف و محبت آن بزرگ شاعر سرایم .

      در پناه خدا شاد زی

  12. سلام ودرودهاااااا
    مرحبا بر بلندای اندیشه وگودای لطافت احساستان
    هربیت شعر گهرانه شما برای مستی کفاف میکند
    آنچه گفتنی بود گفته آمد از بزرگان ادب
    از قطره نمی آید وصف دریا
    بمانید وبسرایید در پناه حضرت عشق 

    • طارق خراسانی

      اسفند 9, 1395

      سلام و درود بر بزرگ شاعر پریسکه سرای سرایم

      سپاس از لطف بسیار آن بانوی مهر

      در پناه خدا

  13. طارق از ماده "طرق" (بر وزن برق) به معناى کوبیدن است، و راه را از این جهت "طریق" گویند که با پاى رهروان کوبیده مى‏شود، و "مطرقه" به معناى پتک و چکش است که براى کوبیدن فلزات و مانند آن به کار مى‏رود.

    از آن جا که درهاى خانه ‏ها را به هنگام شب مى‏بندند، و کسى شب وارد مى‏شود ناچار است در را بکوبد، به اشخاصى که در شب وارد مى‏شوند "طارق" می گویند.

    قرآن خود در این جا "طارق" را تفسیر کرده، مى‏گوید: "این مسافر شبانه، همان ستاره درخشانى است که بر آسمان ظاهر مى‏شود و به قدرى بلند است که گویى مى‏خواهد سقف آسمان را سوراخ کند، و نورش به قدرى خیره کننده است که تاریکی ها را مى‏شکافد و به درون چشم آدمى نفوذ مى‏کند. (توجه داشته باشید که "ثاقب" از ماده "ثقب" به معناى سوراخ کردن است).

    در این که آیا منظور ستاره معینى است مانند "ستاره ثریا" (از نظر بلندى و دورى در آسمان)، یا ستاره زحل، یا زهره یا شُهب (از نظر روشنایى خیره کننده)، یا اشاره به همه ستارگان آسمان است؟ تفسیرهاى متعددى در این جا گفته شده، ولى با توجه به این که در آیات بعد آن را به "نجم ثاقب" (ستاره نفوذ کننده) تفسیر کرده است، معلوم مى‏شود منظور هر ستاره‏اى نیست، بلکه ستارگان درخشانى است که نور آنها پرده ‏هاى ظلمت را مى‏شکافد و در چشم آدمى نفوذ مى‏کند. 
    اینها را که خواندم دیدم با مسماترین نامی که میتوان بشما نهاد همین طارق است البته همین غزلتان برای اثباطش کافی بود
    هربیتش حقیقتی است که با تمام وجود درک کرده ام وبر آن مهرتایید میزنم .
    با هیچ یک از غزلهایتان چنین حال نکردم .ستاره نفوذ کننده همین غزلتان است که در تمام وجودم نفوذ کرد . نمیدونم چرا اینقدر این غزلتان منقلبم کرد . به چنین شعوری باید تبرک گفت .
    .یک غزل ماندگار در دفتر بهترینهای ادبی به یادگار نوشتم مینویسم طارق……….همان طارقش بخوانید
    چه زیبا واژه ها را کوبیدید ونوازش کردید
    در ظلمت ادبیات وارد کردید چنین غزلی که نور افشانی نمو د
    مسافری که شبانه وارد دلها شدید
    جناب طارق بد جور حالمو خوش کرد . خیلی کم شعر میتواند منو این چنین به حرف دربیاورد . مرحبا احسنت
    با هربیتش حالی کردم
    شعرِ طارق زچه نوشی؟! که دوای کور است .

    • هنرش تا بشنیدم به خودم می گفتم
      مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است
      بنا به اعتقادی که دارم که هرمنتقدی قرار نیست از صاحب اثر برتر باشد تا نقد کند مصرع بالا رو بهتر دیدم که به کلمه ای از آن جسارت کرده وبا کمی تغییر کوچیک به روز تر بشه
      هنرش تاکه شنیدم به خودم می گفتم
      مُزدِ خوبانِ هنرمند، در اینجا، گور است
      بشنیدم    برمیگشت به زمانهای دور که مصطلح نیست وهرشاعری شاعر زمان و زبان رایج زمان خود است .البته نه اینکه عیب باشد ملموس تراست

  14. محمدحسین پژوهنده

    اسفند 19, 1395

    زیباست احسنت بسی لذت بردم. واقعا استادانه بود

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا