🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وقتی دویدی نازنین ، رو ماسه های ساحلی
شاید نمی شد باورت ، آتش کشیدی در دلی
وقتی که پیدا می شدی ، من محو چشمت می شدم
چشمان ماهت می کشید ، دور نگاهم حائلی
وقتی که علم عالمان ، در پیش تو ناچیز شد
شد عصر عشق و عاشقی ، پایان عصر جاهلی
وقتی که حرف عقل و دل ، دیگر نشد با هم یکی
سرگشته ماندم بین این ، دیوانگی و عاقلی
وقتی نگاهت پنبه کرد ، هر چه نگاهم رشته بود
آگه شدم در عاشقی ، تو بیشتر از من مایلی
آندم دل شبگرد من ، سر بر سر کویت نهاد
شاید بگیرد یک نشان ، از محملت یا منزلی
محمد رضا شرعی
شبگرد
آذر ماه ۹۹
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
مهر 27, 1401
سلام و احترام محضرتان جناب شرعی عزیز
عالی سرودید
لذت بردم
در مصرع دهم بجای ” بیشتر ” واژه ی ” بهتر ” در اصلاح و رعایت وزن کمک کننده خواهد بود
جسارتم را ببخشایید
درود بر شما
🙏🌹🙏
پاسخ
مهر 27, 1401
سپاس از لطف بی کران و بذل محبتتان
سپاس از راهنمایی شما
سپاس
پاسخ
مهر 27, 1401
وقتی که علم عالمان ، در پیش تو ناچیز شد
شد عصر عشق و عاشقی ، پایان عصر جاهلی
سلام و درود دوست شاعرم
بسیار زیبا و دلنشین
و با تشکر از نظر دوست ارجمندم جناب مهدی پور
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
مهر 27, 1401
استاد بزرگوارم
مدتی بود بخاطر محدودیت های اینترنت دور بودم از خانه
دلتنگ پیام های دلگرم کننده شما
شادم کردید .
سپاس .
پاسخ
مهر 27, 1401
درودجناب شبگرد
ترانهی زیبائیست
موفق باشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 28, 1401
سلام و درود بر شما
مهرتان موجب دلگرمی من است
سپاس
پاسخ
مهر 27, 1401
سلام و درود و خدا قوت
بسیار زیبا
پاسخ
مهر 28, 1401
سلام و درود
سپاس از بذل محبت شما
پاسخ
بستن فرم