🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گرو

(ثبت: 250546) شهریور 6, 1401 

 

خیالِ رویِ ماهت می‌کند از خویش بی‌خویشم
نی‌ام من من، توام تو، تو فقط، هستی اگر پیشم

بناز ای نازنین نازت، نیازِ جان نوازم شد
خدا را صد هزاران شُکر عشقت هست اگر کیشم

چه دارد بیشتر از با تو بودن حظّ و لَذّ آیا؟
چه می‌آزارد از هجر تو آیا در جهان بیشم؟

چنانم محوِ رخسارِ تو در صقعِ خیالم که
ندارم حِسّ دردی می‌زند عقرب اگر نیشم

چه خواهد کرد پیدا جز  تو در من صد هزاران بار
مفتّش می‌کند چون با شگردی ژرف تفتیشم

کلاهت را خودت قاضی کن آیا کس به غیر از تو
به گیسویِ رها در بادِ خود داده‌ست تشویشم؟

به عشقت می‌زنم از بیخ قیدِ هستی‌ام را چون
همینم بس به خود از فرطِ عشقت هیچ نندیشم

به چشمت در به رویم وا کن و یک جرعه بنوازم
عطش آورده‌ام شاهانه دریابم که درویشم

لبانت را به من بسپار بی تشویش و خاطر جمع
گرو نزدت بماند تا قیامت این دلِ ریشم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طلعت خیاط پیشه

    شهریور 7, 1401

    درود بر استاد ابراهیم حاج محمدی ارجمند
    زیبای عاشقانه ای رقم زده اید.
    در پناه خدا پاینده باشید
    🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا