🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گریز

(ثبت: 252457) آبان 10, 1401 

 

بگذار بمانم خیره در چشمان پاکت
بگذار کنجی از اتاقم باشه ساکَت

بار سفر بستی گمانت من ندیدم
تا کی گریز از عاشقان سینه چاکت ؟

بگذار بگیرم از سرت آن چادرت را
از تن به در کن آنهمه مانتو و ژاکت

سرخی گونه های تو از باد سرد است
یا از تب و از سرفه های دردناکت

چایی درست کردم بیا با هم بنوشیم
ذهنم شده دگیر این خورد و خوراکت

از زندگی جز بودن با من چه خواهی
راستی برای عاشقی چی بود مِلاکت ؟

من با تو سرمست جهانم در نگاهت
آن عاشق دلداده که گشته هلاکت

من بی تو هیچم از من عاشق مپرهیز
من بی توام شبگردی در فقر و فلاکت

محمد رضا شرعی
شبگرد
بهار ۹۹

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا